پایان نامه کارشناسی ارشد معماری - خانه علوم و فن‌آوري 175 صفحه + تصویر و نقشه ها,دانلود پایان نامه معماری,دانلود پایان نامه کارشناسی معماری,دانلود پایان نامه کارشناسی ارشد معماری

بخشی از مطالب:

مقدمه:

اساس تفكر در تنظيم مباحث اين پايان‌نامه آن بوده است كه پژوهش بمانند هر فعاليت ديگر داراي شيوه‌ها و روش‌ها و مبتني به اصول و ضوابط است و توسعة آن در هر جامعه‌اي منجر به شكوفائي و رشد و تعالي در تمام زمينه‌ها مي‌شود.
تنگناهاي بخش پژوهش در جامعة امروز ما در زمينه‌هاي فرهنگي، اجتماعي، علمي و… به وضوح قابل مشاهده است كه باعث بسياري از نابساماني ها و عقب‌ماندگي‌هاي كشور شده است. مطالعه و مقايسه سطح علم و تكنولوژي بين جامعة ما و جوامع توسعه يافته اين موضوع را بيشتر مشخص مي‌سازد.
علاوه بر عقب‌ماندگي علمي كشور از موضوعاتي كه ضرورت توسعة‌ بيشتر امر پژوهش را گوشزد مي‌كند مي‌توان به توصيه دين به تحقيق و تفحص در عالم، سفارش بزرگان علمي تاريخ كشور به جستجو و پرسشگري و ميل فطري انسان براي دستيابي به ناشناخته‌ها و رموز هستي اشاره كرد.
با نظر به اهميت امر پژوهش و جايگاه آن در توسعة علمي كشور و نيز توانمندي و كارايي جوانان در امر توسعه ايجاد مركزي با هدف گسترش فرهنگ تحقيق و پژوهش در بين جوانان به عنوان يك راهكار و در قالب باشگاه دانش‌پژوهان جوان به صورت يك پروژة معماري در اين پايان‌نامه مورد نظر بوده است كانوني كه با فراهم آوردن امكاناتي چند، فرهنگ تحقيق و پژوهش را در بين جوانان گسترش داده و روحيه علم‌پروري و دانش‌اندوزي را در آنها تقويت كند.
دراين راستا و با اين هدف در اين رساله به لحاظ نظري و تئوري مطالعات چندي بر روي دو مقوله پژوهش و جوانان شده است.
قابل ذكر است كه پژوهش و جوانان به عنوان فعل و فاعل از منظر فرهنگي در اين پروژه مورد بررسي و تحليل قرار گرفته‌اند.
در ادامه قابل ذكر است كه در تهيه اين مطالب هرگز ادعائي نيست كه توانسته باشيم به تمام زواياي مورد بحث اشاره كرده باشيم ولي دلگرمي و اميد اين است كه اين مجموعه ناچيز بتواند افق فكري جديدي در برابر ديدگان بگشايد.
يعني اينكه توسعه روحية پژوهش در بين جوانان نيازمند به فعاليت و تبليغ فرهنگي است. و فضاي معماري چنين فعاليتي موضوع اصلي اين پروژه پايان‌نامه مي‌باشد فضايي فرهنگي ـ پژوهشي با خصوصيت منحصر بخود كه كاربران عمده آن افرادي با سنين جواني و نوجواني مي‌باشند.
در پايان اين مقدمه نيز نظري بر سخنراني جناب آقاي خاتمي در جمع پژوهشگران باشگاه دانش‌پژوهان جوان خواهيم داشت:
«من علاقه‌مند بودم بيشتر وقت بگذارم و به حرف‌هاي شما عزيزان گوش فرا دهم. اما، وقت من هم تمام مي‌شود و نمي‌خواهم خيلي معطل شويد، انشاءالله سال آينده هر كس ديگري كه رئيس جمهور بود و شما در جلسه حضور داشتيد برنامه‌ريزي را طوري بفرماييد كه يك مقدار از اين صورت رسمي در‌آيد و… نشستي باشد كه بيشتر بتوانيم به درد دلهاي شما گوش بدهيم، يعني منظورم كل نظام است و بيشتر شنيده شود و اكتفا هم به طرح و معرفي اين چهره‌هاي عزيز نشود و يا وقتي كه از سفر مسابقات برمي‌گردند يك دسته گلي به گردنشان بياندازند و ميكروفون مي‌آيد سؤال مي‌كند و جواب مي‌‌شنود. بيش از اين‌ها زمينه‌اي فراهم بياوريم كه خود شماها با هم حرف بزنيد و جامعه حرف‌هاي شما را بشنود، شنيدن حرف‌هاي شما با ديد تازه‌اي كه داريد و با احساسات و مطالباتي كه داريد و به آن مطمئناً توجه بكنيم و در برنامه‌ريزي و هدايت جامعه به سوي آينده بهتر مؤثر خواهد بود و مشاركت يعني طرح مطالبي كه داريد البته منظورم اين نيست كه هر چه شما داريد درست است يا هر چه مي‌خواهيد بايد عملي شود به هر حال جامعه اقتضاءاتي دارد و به اصطلاح ضوابطي در آن هست و منتها مطالب درست و طرح مطالب به صورت صحيح وقتي هدايت آنها بسوي راه درست است بايد با مشاركت و حضور خود عزيزان باشد و اين كار، كاري است كه بايد صورت بگيرد. جامعه ما از دو جهت جوان است يكي به لحاظ مبني و تركيب جمعيت كه شاهد يكي از جوانترين جوامع دنيا هستيم كه اين جوان ويژگي‌ها و اقتضاءات خودش را دارد يعني وقتي مي‌گوييم جامعه ما جوان است يعني اكثريت آنها كساني هستند كه فاصله دارند با نسل‌هاي پيشين و جوان خواسته‌هاي خودش و شرايط ويژه خودش را دارد. ما يك جامعه جوان را نمي‌توانيم همانطور اداره كنيم كه مثلا ميانگين سني جامعه 50 يا 60 به بالا باشد.
اگر ميانگين جامعه مثلا فرض كنيد 25، 26 ساله است. جامعه 25، 26 ساله به عنوان معدل خواست‌هاي خودش را دارد. اكثريتشان جوان هستند و بايد توجه كرد به اين مطالبات و خواست‌ها، منظورم اين نيست كه هر چه مورد توجه است يا جوان مي‌خواهد آن را بلافاصله بايد تحقق بخشد. ممكن است كه خواست‌هايي باشد كه ناشي از احساسات باشد و همه جانبه‌نگري نباشد ناشي از كم تجربگي باشد، امكانات براي برآوردن آن امكانات معنوي و مادي وجود نداشته باشد. اما اين جوان يا پسر قانع شود و بايد بداند كه حتي مطالبات خودش را چگونه مي‌تواند اصلاح كند و اين ميسر نمي‌شود مگر اينكه باور شود نسل جوان ما، جدي گرفته شود. به محض اينكه حرفي مي‌زنند، بزرگترها نگويند كه شما بي‌تجربه‌ايد، نمي‌توانيد، اگر بهرحال طلبي و مطالبه‌اي در ذهن و جان جوان باشد بايد حتما برآورده شد و يا حتما جانشين شود. ارتباطاتي كه امروز در دنيا است. اين مطالبات را به صورت ديگري مطرح كرده است. اگر در گذشته يك فرد در يك روستا يا يك شهر كوچك بدنيا مي‌آمد، شايد تا آخر عمرش يا تا سنين طولاني را، از روستا يا شهر بغلي‌اش يا ديگر كشورها خيلي اطلاع نداشت كه چه‌ها مي‌گذرد. شايد مسافرت در طول عمر يك فرد يا اتفاق نمي‌افتاد يا يك دفعه رخ مي‌داد و بعد هم در همان محيط بسته با آداب و سنت‌ها و رسوم خودش اداره مي‌شد، مسئله طي مي‌شد. امروز اينجوري نيست. شما حتي براي آشنايي با آنچه در دنيا مي‌گذرد نياز نداريد كه سفر بكنيد. با اين ارتباطاتي كه هست خيلي ساده جوانان ما و نوجوانان ما در جريان آنچه كه در دنيا مي‌گذرد قرار مي‌گيرند و همين هم البته يك حسن دارد كه امروز علم و اطلاعات را نمي‌شود انحصار و احتكار كرد يعني در دسترس همه‌ي مردم قرار مي‌گيرد. چون علم داشتن تنها كافي نيست مهم اين است كه چگونه بتوانيم انتخاب كنيم، گزينش كنيم و آن را بكار ببريم. توان و آمادگي آن هم هست به تناسب نيازها و دانش تاريخي اجتماعي ما در دنيا امروز و دنيا جوان شما بايد با توجه به اين واقعيت برنامه‌ريزي كنيم و جامعه‌مان را پيش بريم.
ما حق داريم از جوانانمان بخواهيم كه شما بايد احساس هويت داشته باشيد. در دنياي امروز اگر خودتان درد را احساس نكنيد مثل يك خاشاك كه در معرض امواج گوناگون و طوفان‌ها قرار مي‌گيرد و هيچ‌جايي در اين جهان نخواهيد داشت و لطمه نخواهيد ديد و بايد احساس هويت بكنيد؛ بايد پايگاهي داشته باشيد كه رويش بايستيد و بر اساس آن پايگاه احساس اعتماد به نفس بكنيد خودتان را باور كنيد و بدانيد از كجا آمده‌ايد از زير بته اين ملت بيرون نيامده‌ است، جامعه‌ي درخشاني دارد. عوامل اين درخشندگي عوامل اين عزت جنبه‌هاي ديني فرهنگ جنبه‌هاي ملي فرهنگشان چه بوده است و اين نمي‌شود مگر با انس با گذشته، تجديد عهد با آن مباني و اصول اصلي هويت تاريخي و فرهنگي خودشان كه در اين صورت اعتماد به نفس خواهيم داشت ما مغرور نخواهيم شد، ذوق‌زده در برابر دستاوردهايي كه ديگران دارند نخواهيم شد. و حتي بر پايه‌ي اين اعتماد به نفس قدرت نقد دست آوردهاي ديگران را هم خواهيم داشت. و البته اگر بخواهيم به آينده برويم بايد بتوانيم از ديگران استفاده كنيم و از دستاوردهايشان استفاده كنيم. يك ملتي مي‌توان پيش برود كه بتواند اقتباس كند و ملتي محكوم به بدبختي است كه فقط تقليد بكند حتي تقليد هم از ظواهر و مظاهر اموري باشد كه بيزاريم كه چون مثلا فرض كنيد كه در آمريكا آسايش مهيا هست. ظاهر زندگي اينها و جنبه‌هاي اخلاقي ارتباطات اجتماعيشان هم اينجور مثلا اگر اين كار را بكنيم و پيشرفت پيدا مي‌كنيم اين هم خودمون را شناختيم هم دنيا را شناختيم. آن داستان معروفي هست كه تزار روسيه ديد عقب هست از دنياي غرب و بعد فكري كرد كه علت عقب‌افتادگي مسئولين و شخصيت‌ها ريش‌هاي خيلي بلندي است كه دارند و در غرب ريش‌ها كوتاهتر است. دستور داد كه فردا ريش‌ها را بزنيد و همه ريش‌ها را زدند. ديدند پيشرفتي حاصل نشد. اين ظاهربيني است و غرق شدن در مسائل. البته بايد شناخت تا آنجايي كه مي‌خواهيم اقتباس كنيم همه بايد بشناسيم. آنجا را بشناسند هم اجزايش را و قدرت هم داشته باشد و يك فرهنگ پويا و يك ملت زنده جوريست كه جذب مي‌كند، مي‌گيرد، اقتباس مي‌گيرد و در مسير اهداف خودش بكار مي‌گيرد، مرعوب نشدن و نيز قدرت گرفتن و در واقع خودي كردن آن چيزي كه خودي نيست همچنان كه تمدن‌ها و فرهنگ‌هايي كه بوجود آمدند و تأثير جهاني داشتند اين اقتباس را كردند ولي التفاط نكردند يا همجوري تقليد نكردند. و شما وقتي رجوع كنيد به تمدن اسلامي؛ بخش قابل توجهي از عناصر فكري و فرهنگي اسلامي ناشي از انديشه‌هاست كه ديگران داشتند، يعني ما از يونان خيلي گرفتيم… يعني اين را از طريق نو افلاطونيان فهميديم كه يك خورده با جنبه‌هاي عرفاني و معنويت ديني، نزديكتر بود ولي بهرحال اقتباس كرديم ولي وقتي شما نگاه مي‌كنيد به فلسفه اسلامي به كلام اسلامي به فرهنگ اسلامي داراي يك شناسنامه است خود مي‌دانيد يا فرض كنيد در همين تمدن غرب حالا هر چيزي باشد يا درست يا غلط هر چه مي‌خواهيم بگوييم. بالاخره يك تمدني است و پيشرفته داشته است آنها هم اقتباس از دنياي اسلامي و تمدن اسلامي كردند ولي به آن هويت خودشان را دادند كه حالا نتوانستند هر چي كه مي‌خواهد باشد. مهم اين نيست كه بگيريم حتما بايد يك تمدن نو از جايي شروع شود كه تمدن بشري به پايان رسيده يا دچار بحران شده است آن تمدن نمي‌تواند از نقطه‌اي صفر شروع كند از همان جايي شروع مي‌كند كه آن يكي با بحران روبرو شده يا به پايان رسيده است و در نتيجه بايد مواد و عناصر آن را بگيرد و صورت كامل خودش را به آنها بدهد. بنابراين مرعوب نشدن و اعتماد به نفس داشتن در عين حال قدرت اقتباس داشتن و شجاعت و شخصيت گرفتن و قدرت هضم كردن را داشتن شرط اينست كه يك مملكت پيشرفت پيدا كند و يا پيش از همه جوانانمان را بايد بخواهيم كه آن اعتماد به نفس را پيدا كند و قدرت و شخصيت اقتباس را داشته باشد. عالم شود، مي‌شود تحقيق بكند، از جمله شناخت خود غرب شناخت مبادي فكري و فرهنگي و فرهنگ غرب و نيز شناخت مشكلاتي كه تمدن غرب و فرهنگ غرب پيدا شده است و اعتماد به نفس اين نيست كه چشم را به سوي پيشرفت‌هاي دنيا ببنديم. و دو نوع مرعوب شدن داري، يك نوع اين است كه ما مرعوب شويم و تمام هويت خودمان را فراموش كنيم و مثل يك خاشاك در اختيار امواج طوفاني كه از آنجا آغاز شده است و موج‌هايش به اينجا رسيده است مي‌شويم و همه را از دست مي‌دهيم نمي‌توانيم غربي شويم چون غربي شدن هم كه به اختيار ما نيست و هويت گذشته خودمون را از دست مي‌دهيم و مسئله‌اي است كه بسياري از كشورهاي غرب كه دچار آن شدند. يك نوع مرعوب هم هست يعني انسانهاي كج فكر انسان‌هاي متحجر كه قدرت اين را ندارند كه واقعيت‌هاي زمانشان را بشناسند از يك طرف احساس قدرت پاسخگويي ندارند و از طرف ديگر تعصب و كج انديشي‌ها سبب مي‌شود كه نتواند خودشان را نوسازي كنند. جواب مقتضيات زمان را بدهند يك نوع مرعوبيت هست كه به جاي نقد آنچه كه از ميان آمده است يا نقد به آنچه كه از بيرون آمده است مي‌پردازند. يك دفعه مي‌بينيم موج ايجاد مي‌شود فحش دادن به غرب مي‌شود، ارزش توي يك كشور و در اين موقعيت نقد هم از ميان مي‌رود و همين غرب در همان جايي كه داريم فحش مي‌دهيم بدون اينكه بفهميم اركان ما را مي‌گيرد و از مباني غرب با غرب روبرو مي‌شويم. هر يك شكل بدتري از شكلي كه فرض كنيد بر ما حاكم مي‌شود و غلبه پيدا مي‌كند. مرعوب‌ شدن دو جور است. يكي در اختيار قرار گرفتن يكي هم نفي مطلق كردن و مقتضيات زمان را نفهميدن و نسل‌ها را از درون اصلاح نكردن و آماده نشدن براي اقتباس و هويت خويش بخشيدن به آنچه كه ديگران هم به دست آورند و البته آفريدن به تناسب‌ نيازهايي كه در زمان ما هست و ما از يك طرف حق داريم و بايد به جوانمان توصيه كنيم به دينشان، به آيينشان، به فرهنگشان و به گذشتگانشان اشراف پيدا كنند. بشناسند، احساس هويت بكنند و بر اساس اين، به سكو برسيد و از اين سكو پرش پيدا كنند؛ آيين آفريدن يا اقتباس كردن و يا بخشيدن به هويت خود به آنچه كه ديگران داشتند و از سوي ديگر آنها حق دارند به ما اين توصيه را بكند و اين توقع را داشته باشند كه زمينه رشد را برايشان فراهم بياوريم. اولا محيط را محيط مشاركت بكنيم. محيط را محيط آرزو بكنيم. محيط را محيطي بكنيم كه بحث و گفتگو آزاد باشد. صحبت كردن سؤال كردن يك ارزش به حساب بيايد و نه يك تعارف. كه مثلا كسي كه كوچكتر است حق ندارد از بزرگترش سؤال بكند و يا كسي كه قدرت ندارد، يعني قدرت سياسي از كسي كه صاحب قدرت است حق پرسش سؤال ندارد. اين زمينه را فراهم بياوريم پس زمينه‌هاي پيشرفت علمي فراهم آوردن امكانات تجهيز فضاهايي كه براي دانش و علم هست، دستيابي اين نسل جوان به اطلاعات و آگاهي‌ها و در اين صورت هست كه مي‌توانيم جامعه‌ جوانانمان را و تجربه جوانانمان را به يك فرصت مناسب براي پيشرفت تبديل كنيم والا خود اين جوان بودن هم تجربه جوان داشتن هم جامعه جوان داشتن مي‌توان يك تهديد باشد براي آينده خوشبختانه ايران هم به لحاظ نيروي انساني هم به لحاظ استعدادهاي گوناگون مادي يك وضعيت ممتاز را دارد. يك نمونه ممتازش همين شماها هستيد كه با امكاناتي با مراتب كمتر از بسياري از رقيب‌هايتان در عرصه‌هاي بين‌المللي با تكيه بر توان ذاتي و آن ضريب هوشي بالايي كه شما فرزندان اين سرزمين و اين ملت داريد مي‌توانيد به درجات عاليتري از خيلي از كساني كه امكاناتي بيشتر ازشما دارند برسيد. اين استعداد انساني سرشاري است كه در طول تاريخ ديديم توانستند تمدن‌هاي جهاني را تحت تأ‌ثير قرار بدهند.
حالا گيرم پدر تو بود فاضل – از فضل پدر تو را چه حاصل- ما در صورتي فرزند خلف هستيم كه بازهم بيافرينيم و خلق كنيم و بتوانيم تأثيرگذار روي تاريخ بشري باشيم و اين را مي‌توانيم بچه‌هاي ما هم نشان دادند همين 51 طلا و 81 نقره و 54 برنزي كه در اين چند سال بدست آوردند. نشاندهنده توان جامعه انساني ماست و نيز استعدادهاي طبيعي و موقعيت ممتاز جغرافيايي سياسي كه ايران دارد و منابع سرشار به اصطلاح ذخيره‌ها و زمينه‌ها و نيز موقعيت سوق‌الجيشي استراتژيكي كه ايران دارد و واقعا شايد بي‌نظير باشد توي دنيا اينها استعدادهايي است كه در اختيار قرار دارد و ما بايد اينها را به فعليت برسانيم و البته مهمترين كار اين است كه اين استعدادهاي انسانيمان را بارور كنيم. هميشه در دنيا استعداد انساني اولين سرمايه است حتي استعدادهاي طبيعي و منابع را در صورتي مي‌شود استخراج كرده و مي‌شود به فعليت رساند و مي‌شود ارزش افزوده ايجاد كرد كه اين مغز به كار بيفتد. بنابراين در مقابل معدن و ذخاير ارزنده‌اي كه داريم قابل قياس نيست. اين ذخاير مادي با منابع معدني يعني نيروي انساني پرورش و رشد دهيم و شرط پيشرفت كشور است و بنابراين توجه به نسل جوان، نسل جواني كه در مسير تحصيل است اين بايد از مهمترين برنامه كشور باشد. خوب المپيادها حتي يك هدف نهايي نيست مثل ورزش قهرماني، ورزش قهرماني هرگز يك هدف نهايي نيست گرچه براي اينكه شور ورزشي در جامعه‌مان ايجاد شود بايد قله‌هايي داشته باشيم كه نگاه به آنجا مسئولان ورزش را به حركت در آورد، براي رسيدن به آن قله البته همه به آن قله نمي‌رسند، يك مغز به آن قله نهايي و يا سوي آن سكو مي‌رود، در صحنه‌ي علم براي اين است كه در يك مسابقه ده‌نفره دو نفر آن بالا مي‌رسند و آن مي‌شود الگو و ديگران تلاش مي‌كنند كه به آنجا برسند يعني در واقع محوري ايجاد شود. زمينه سازي براي رقابت سالم و براي بالا بردن توان فكري و علمي در نسل جوان و نوجوان ماست. يك نكته ديگري من مي‌خواهم بگويم هم تشكر كنم بخاطر تلاش جناب آقاي حداد عادل بوده كه المپياد ادبي را راه‌اندازي نمودند. در ادبيات فارسي يك رقابت جهاني بگذاريم، گرچه آن هم اگر فكر كنيم شايد در آينده بتوانيم كشورهاي فارسي زبان و فارسي زبانهايي كه علاقه‌مند به ايران هستند در سطح نوجوانان و جوانان نباشد، در سطح محققان و استادهاي زبان فارسي بايد اين كار را بكنيم. ولي خب در داخل ايران تشويق به ادبيات كه واقعا سرمايه بزرگ ماست تا در سطح جهاني بخواهند به آن موقعيت دست يابند كار بسيار خوب و ارزش‌مندي است و نيز وجود باشگاه دانش‌پژوهان كه ميدانم امكانات اندك اشت ما بايد بيشتر امكانات بدهيم. براي همه شما آرزوي موفقيت مي‌كنم و با وجود شما عزيزان مطمئن هستم كه آينده ايران ما بهتر از امروز و ديروز خواهد بود و با ياري خدا ان‌شاءا… اين كار را انجام بدهيد و پيش برويد.»

روش تحقيق

رساله حاضر به طوركلي از دو بخش عمده مطالعات (بخش اول) و طراحي (بخش دوم) تشكيل شده است و هر بخش در زير فصل‌هاي خود مراحل شناخت و شكل‌گيري پروژه را مي‌شناسانند. بخش اول شامل مطالعات پايه (مبحث پژوهش و ابعاد آن ـ جوانان و نيازها و رابطه اين دو مورد) و همچنين مطالعات تكميلي (كه با ايجاد رابطه‌اي بين مباحث پايه معماري سعي در شناخت ساختار ذهني پروژه را دارد) مي‌باشد. بخش دوم نيز شامل تعيين اجزاء و عناصر و تدقيق برنامه‌ فيزيكي،‌ مباني طراحي، بررسي روابط عملكردي، سازمان‌دهي فضايي، جانمايي اصلي عناصر پروژه با توجه به زمينه، لكه‌گذاري، طرح مقدماتي و طرح مي‌باشد.
تفكيك مباحث رساله به دوبخش بر اين اساس بوده است كه مطالب بخش اول مباحثي را در برمي‌گيرد كه عموماً پيش از شروع طراحي توسط مطالعات بايد زمينه براي طراح مشخص مي‌شود و طراح براساس آنها فرايند طراحي را آغاز مي‌كند كه با توجه به فقدان چنين مطالعات و دستورالعمل‌هاي مدوني در زمينه موضوع رساله، بخش اول به اين مباحث اختصاص پيدا كرده است تا براساس نتايج اين بخش، طراحي هدفمند و واقعي‌تري در بخش دوم انجام شود. رساله حاضر براساس مطالعات كتابخانه‌اي، مراجعه به ادارات و ارگانهاي مربوط و بررسي اسناد و مدارك آنان در رابطه باموضوع، مصاحبه با اساتيد، صاحب‌نظران و مسئولان چه بصورت كتبي و چه بصورت شفاهي انجام شده است.

 

بيان هدف

نظر به اينكه كشور ما داراي جوانان با استعداد بسيار زيادي در تمامي رشته‌ها اعم از درسي،‌هنري، ورزشي و … است نياز به آن دارد تا مسئولين با تشكيل نهادهايي به كشف و پرورش اين استعدادها همت گمارند.
تشكيل اين نهادها همواره در دستور كار دولت وجود داشته است، اما با توجه به جمعيت جوان كشور چند سالي است كه سرعت بيشتري يافته است.
مهمترين و اساسي‌ترين كانوني كه در اين زمينه رخ نموده است با شگاه دانش‌پژوهان جوان است كه به طور رسمي درسال 1374 طبق مصوبه شوراي عالي فرهنگي تأسيس شد و كشف و پرورش استعدادهاي علمي جوان، همچنين گسترش مباحث جديد علمي از طريق سيستم‌هاي چند رسانه‌اي و گذاردن آنها در اختيار جواناني كه نخبگان علمي كشور هستند و همچنين ايجاد امكانات آموزشي و پژوهشي بسيار مطلوب با استفاده از اساتيد طراز اول و نيز استفاده از سيستم‌هاي جديد آموزشي سعي در بوجود آوردن دانش پژوهاني كارآموزده، خلاق و متعهد مي‌گردد تا بتواند آينده علمي كشور را بيمه نمايد و با معرفي مديران و متخصصان لايق در راه تعالي كشور عزيزمان گام‌هاي مؤثري بردارد. هدف از تحقيق پيرامون طراحي فضايي است كه بتواند روابط عناصر بوجود آورنده اين فضا را نسبت به اهداف كلي كه در ابتدا به آن اشاره شد در بر گيرد اين مدخل گشوده شده‌ در حقيقت آغازي تحت موضوع و مضمون شروع عمل است و نه نتيجه و پايان آن.
لذا انتظار نمي‌رود انتظارات همگاني را پيرامون طراحي چنين فضايي به حقيقت و تمامي برآورده‌ باشد. لذا درآغاز كار از كليه صاحب‌‌نظران و انديشمنداني كه ايرادي را به عمل انجام شده مي‌بينند و پيشنهاداتي جهت بهبود نظر و عمل دارند، تقاضا مي‌شود تداوم‌بخش اين حركت باشند و آنرا به پايان برسانند
مباني نظري معماري پروژه:
نوع مباني نظري حاكم بر يك پروژه معماري روح و شخصيت معماري آن را تعيين كرده باعث تمايز آن از ساير پروژه‌ها و بناهاي ديگر مي‌شود. با عنايت بر كنش پژوهش كه در بردارنده مضموني از تحول و نو شدن و حركت رو به آينده است، همچنين استفاده كنندگان پروژه كه جوانان و نوجوانان مي‌باشند از ايده‌هاي معماري كه در بردارنده مفاهيم حركت و تحول است بصورت استعاري و تجديدي در مباني نظري اين پروژه استفاده شده است.
حال لازم است قبل از بيان مباني نظري كمي در مورد حركت و تحول توضيح داده شود.
«يسأله من في‌السماوات و الارض كل يوم هو في‌شأن» (الرحمن 29)
هــر نفس نو مي‌شـود دنيا و ما بي‌خبـر از نـو شـدن انــدر بقا
عمر همچون جوي‌نو نو مي‌رسد مستمــري مي‌نمــايد درجسـد (مولوي)

دو منبع اساسي پذيرش حركت جهان و پويايي انسان
علت اساسي پذيرش حركت جهان هستي و پويايي انسان در مجراي علوم و فلسفه‌ها دو منبع اساسي دارد.

مبنع درون‌ذاتي
عبارت است از احساس نوعي استمرار كه همگان در حال اعتدال رواني در درون خود در مي‌يابند و اين احساس ممكن است هم جنبه فيزيولوژيكي داشته باشد و هم جنبه رواني محض. بنابراين استمرار حركت و تحول در درون، موضوعي را كه در يك لحظه در ذهن منعكس شده است، حتي يك لحظه هم به حال سكون نمي‌گذارد. به همين جهت است كه مي‌گوئيم، ‌حتي اگر فرض شود كه همة اجزاء و روابط جهان هستي ساكن بوده باشد، باز منبع دروني ما با حركت مستمري كه دارد، آن اجزاء و روابط را در حال جريان تلقي خواهد كرد. مانند كسي كه در قطار متحرك نشسته،‌ درختان و تپه‌ها و ساختمان ‌هائي كه از جلو آنها مي‌گذرد در حركت مي‌بيند. اين منبع درون ذاتي حركت است كه پاسخ‌گوي جوشش نوگرايي مستمر حيات مي‌باشد و همين منبع است كه نمي‌گذارد انسان داراي اعتدال رواني در هيچ موقعيت بدست آمده توقف نمايد، ‌اگر چه آن موقعيت از نظر آرماني در حد اعلاء‌ بوده باشد. افراد در اشباع جوشش اين منبع به گروه‌هاي متنوع تقسيم مي‌شوند:
الف) افرادي كه در سطوح پايين معرفت قرار دارند. با دلبستگي به لذات حسي و دلخوشي به مايحتاج زندگي جهت گذران عمر جوشش مزبور را پاسخ مي‌گويند.
ب) گروهي كه در سطح بالائي از معرفت قرار دارند و اسير جاذبه‌هاي ناپايدار و لذات سطحي نمي‌شوند،‌ بلكه با تكاپو در راه كشف معارف و موقعيت‌هاي پيشرفته‌تري، منبع جوشان نوگرائي را اشباع مي‌نمايند.

منبع برون ذاتي
عبارت است از واقعيت برون از ذات ما كه در همة اجزاء و روابط جهان هستي با نمودهاي مختلف ديده مي‌شود،‌و يا با استدلال‌هاي عقلي اثبات مي‌گردد. و بدان جهت كه ذهن انساني هر چند هم كه بتواند با مفاهيم حركت و زمان بازي كند، يعني اين مفاهيم را كه يا زياد ،‌ پيش و يا پس بكند، قدرت به هم زدن نظم جرياني را كه در طبيعت حكم فرماست ندارد. لذا حركت و تحول در جهان عيني بدون دخالت و تصرفات ذهن اثبات مي‌گردد. و همين واقعيت خارجي نظم در حركت،‌ كه در جهان عيني كه در پهنه هستي عموميت دارد، ايده‌آليست را مجبور به پذيرش واقعيت عيني مي‌‌نمايد. يعني او هم مي‌بيند كه ذهن و درك آدمي هر اندازه هم كه قوي و بازيگر متصرف بوده باشد باز نمي‌تواند فصل پائيز يكسال را از بهار همان سال طولاني‌تر كند. اين دو منبع اساسي حركت را در چند بيت زير از مولوي مي‌بينيم:‌
هر نفس نو مي‌شود دنيا و ما
عمر همچون جوي نو نو‌مي‌رسد
شاخ آتش را بجنباني به ساز
اين درازي خلقت از تيزي صنع
در نظر ها چرخ بس كهنه و قديم
بي‌خبر از نو شدن اندر بقا
مستمري مي‌نمايد در جسد
در نظر او مي‌نمايد بس دراز
مي‌نمايد سرعت انگيزي صنع
پيش چشمش هر دمي خلقي جديد
مولوي
ترديد در اصل وجود تحول و دگرگوني در دو قلمرو طبيعت و انسان را جز در شب نشيني‌هاي نهليست‌ها كه حتي واقعيت هستي خود را هم مورد ترديد قرار مي‌دهند، نمي‌توان جستجو كرد.
سه مسئله مهم در بارة حركت و تحول همواره مورد اختلاف است. اين مسائل عبارتند از:‌
1- تعريف حركت و تحول.
2- ربط متغير به ثابت‌هاي عيني محسوس.
3- نتيجه‌گيري‌هاي فلسفي از حركت و تحول.
متأسفانه به جاي آنكه اختلاف در مسائل سه گانه فوق موجب گسترش نظريه‌ها و بررسي‌هاي عالي‌تر و تكامل يافته‌تر گردد عامل تضادهائي شده است كه مسأله را از ديدگاه فلسفي غير قابل حل مي‌نمايد. و در نتيجه متفكران و به تبع پيروان و طرفدارانش را به صف‌‌آرائي‌هاي خصمانه كشانده است. ما مي‌دانيم كه از آغاز تاريخ،‌ تماس بشر با جهان طبيعت و قلمرو انسان تا كنون، موضوع حركت و تحول در مقابل مشاهده‌هاي حسي و علمي و دريافته‌هاي فلسفي قرار گرفته بر تمام شئون زندگي مادي و معنوي را روبناي خود قرار داده و سايه انداخته است. با اين فرض نبايستي اختلاف در تعريف حقيقت حركت و يا ربط حركت به ثابت‌ها و نتيجه‌گيري‌هاي مكتبي در مورد اين پديده اساسي و شناخت آن موجب هجوم مناقشات ضد و نقيض ارباب نظرگاه‌هاي مكتب‌هاي مختلف شود.

اصول كلي حركت و تحول
1- حركت و تحول بدون امكان كمترين ترديدي وجود دارد.
2- حركت و تحول انواع بسيار گوناگون دارد. كه در علوم مختلف مورد بررسي قرار مي‌گيرد.
3- اختلاف و تنوع حركت ‌ها مربوط به اختلاف و تنوع مواد و پديده‌هائي است كه در مجراي حركت قرار گرفته‌اند.
4- موقعي كه مغز آدمي با حركت و تحول چه دروني و چه بروني روبرو مي‌گردد: ‌دو نوع دريافت براي او دست مي‌دهد.
نوع اول:‌ درك خالص حركت، مانند درك تنوع رنگ‌ها و تحول وجود و حركت مانند ساير اشياء عيني در ذهن ما نقش مي‌بندد.
نوع دوم: ‌درك بازتابي حركت است. يعني ذهن ما حركت را چنان در مي‌يابد كه دست به فعاليت زمان سازي مي‌زند و در اين حالت است كه ما از تماس با حركت،‌ كشش زمان را به سه تعين خاص كه آن هم مربوط به فعاليت‌هاي مغزي است (گذشته،‌ حال،‌ آينده) درك و
دريافت مي‌كنيم.
5- تنوعي در عناصر و اشكال ماده روابط آنها را مشاهده مي‌كنيم. يا تنوع معلول حركت است،‌ يا حركت معلول آن تنوع.
سه قسم عمدة‌ حركت:‌
سه قسم عمده براي حركت و در دو قلمرو جهان طبيعت و انسان مشاهده مي‌كنيم:‌
قسم يكم:‌ حركت رو به تشكيل و سازندگي
قسم دوم:‌ حركت رو به انحلال و پاشيدگي
قسم سوم: حركت در مجراي موقعيت مستمر
تا اينجا شماره‌اي از مسائل كاملاً روشن و مقبول علمي و فلسفي همگاني را شناختيم. اكنون اگر كسي اعتراض كند كه در باره ماهيت خود حركت نتوانستيم به تعريف و توصيفي برسيم كه به عنوان يك شناخت بديهي جزء معلومات خود تلقي نكنيم، پاسخ اين اعتراض را همان مسائل روشن در بارة حركت خواهد داد كه هر يك از آن مسائل چهرة مخصوصي از ماهيت تحول را براي ما قابل درك مي‌سازد. و نيز همچنانكه با گسترش تدريجي معلومات مي توانيم با چهره‌هاي ديگر حركت آشنائي پيدا كنيم. مفهوم حركت با قطع نظر از صدها مسائل كه در منشأ و نتايج و خواص آن وجود دارد از روشن‌ترين مفاهيم مانند واقعيت و هستي است كه اگر از همان دريافت روشني كه در بارة آنها داريم منصرف شده و به تجزيه و تحليل هاي تجريدي بپردازيم،‌ جز افزودن به ابهام و تاريكي آنها كاري نمي‌توانيم انجام بدهيم. اكنون چند مسأله روشن را در بارة حركت متذكر مي‌شويم.

چند مسئله روشن در بارة‌ حركت
1- با آشنائي به عوامل حركت در يك رويداد مي‌توانيم به نقطه‌هاي مسير حركت آشنايي داشته باشيم. اين آگاهي و اطلاع در بارة عوامل و مسير حركت و واحدهائي كه در مسير قرار خواهد گرفت، با علم به نتايج و معلول‌هاي حركت در مسيري كه در پيش گرفته است،‌ رابطة مستقيم دارد. هر چه آگاهي اول بيشتر، آگاهي دوم كامل‌تر خواهد بود و بالعكس.
2- شخصيت انسان ها در حال تماس با رويداد، ‌متحرك، به جهت قدرت و ضعف شخصيت،‌ دريافت‌ها و عكس‌العمل‌هاي مختلفي نشان مي‌دهند،‌ هرچه شخصيت و ادامة فرماندهي آن موفق‌تر مي‌باشد و بالعكس يعني در صورت ضعف شخصيت و نقص آشنائي با خواص و قوانين تحول به تلاشي و چند شخصيتي مبتلا خواهد گشت. وجود قوانين در همة علوم و جهان نگري‌ها دليل وجود ثابت‌ها مي باشد.
3- تشابه تحولات روي موضوعات خاص منشأ امتزاع قوانيني در علوم مي‌گردد. بعنوان مثال ما مي‌دانيم كه اگر ريشه گياه يا گل معيني با تفاعل صحيح با عناصر مخصوص حركت كند، گياه يا گل مفروض مي‌رويد و به حال طبيعي خود مي‌رسد. از اين جريانات مشابه ما قانون ثابت در بارة آن گل و گياه را درك مي‌كنيم. باز مي‌دانيم كه اگر شخصيت آدمي تحت تأثير موضوعات متضاد،‌قرار بگيرد و هر موضوع ضدي را با تمام شخصيت بپذيرد چون فرض بر اين است كه موضوعات مورد پذيرش متضاد و قابل جمع نيستند،‌ لذا آن شخصيت مختل گشته و به چند شخصيتي مبتلا مي‌گردد. تشابه دائمي اين جريان در موارد متعدد،‌ قانون ثابتي را در بارة شخصيت اثبات مي‌كند. تمام قوانين علمي و هنري و تكنيكي بدون استثناء‌ از مجراي مزبور بدست مي‌آيد.
اين سه مسئله هم در بارة‌ حركت و تحول كاملا روشن است . هر سه مسئله گوياي قوانين كلي در پديدة حركت است كه لزوم ثابت‌ها را هم از نظر قوانين ذهني و هم از لحاظ وجود عيني گوشزد مي‌كند. ثابت‌هاي ذهني همان قوانيني است كه در تمام علوم و تكنيك و هنر وجود دارد. اما لزوم ثابت‌هاي عيني و خارجي از آن جهت اساسي كه تصور تشابه دائمي رويدادها را در شرايط معين،‌ بدون استناد به ثابت‌هاي عيني كه ذهن انساني در انتزاع از قوانين آن مورد استفاده قرار مي‌دهد،‌ امكان‌پذير نيست.
به عبارت روشن‌تر وقتي كه مجموعه‌اي از رويدادها به عنوان علت،‌ در مسير به وجود آوردن معلول خود قرار مي‌گيرد، بديهي است كه معلول مفروض ضروري و لازم خواهد بود، با قيد به اينكه آنچه ديده مي شود رويدادهاي خاصي هستند كه رويدادهاي خاص ديگري را به عنوان معلول بوجود مي‌آورند. ما هر اندازه هم كه اين دو مجموعه رويدادها را تجزيه و تحليل كنيم. تحقيقي به عنوان رابطة‌ ضروري كه عينيت داشته باشد نمي‌رسيم پس اين اختصاص از كجا ناشي مي‌شود.
قرن ها بگدشت اين قرن نويست
عدل آن‌عدل است‌وفضل آن فضل‌هم
قرن‌ها بر قرن‌ها رفت اي همام
شد مبدل آب اين جو چند بار
ماه آن ماه‌است و آب آن‌‌نيست
ليك مستبدل شد اين قرن دامم
وين معاني برقرار و بر دوام
عكس ماه و عكس اختر برقرار
مولوي
همچنين است مسائل انساني چه در صورت فردي و چه در مشكلات اجتماعي، يعني هيچ حركتي در موجود انساني قابل تحقق نيست مگر اينكه از يك عده قوانين ثابت پيروي مي‌كند.
بازيگري ذهن آدمي در مسائل عالي جهان‌بيني گاهي از حالت طبيعي تجاوز كرده،‌ تجريد‌هاي ذهني را به جاي واقعيات عيني مي‌شناند. موضوع حركت و تحول يكي از اين مسائل است كه از تجريد‌هاي ذهني در امان نمانده است. زيرا در آن هنگام كه خود مفهوم حركت به معناي خروج از قوة به فعل يا ثبوت پس از نفي و نفي پس از ثبوت در ذهن متفكر دريافت مي‌شود. خود اين مفهوم، نمي‌تواند متحرك بوده باشد به اين دليل كه اگر اين مفهوم تغيير پيدا كند،‌ ماهيت حركت دگرگون مي‌شود يعني حركت عبارت است از «خروج از قوه به فعل» يا «ثبوت از نفي و نفي پس از ثبوت»

نقش تضاد در تغيير و حركت و تكامل
در اينجا دو مفهوم بررسي مي‌شود:‌
1. تضاد
2. حركت
شايد بهترين تعبير فارسي تضاد، ناسازگاري است. ما عجالتاً به جاي كلمه «تضاد» كلمه «ناسازگاري» را به كار مي‌بريم كه تا اندازه‌اي جامع‌تر است و با مقصودي كه داريم موافق‌تر و منطقي‌تر است.
معني تضاد ناسازگاري است. نه ناسازگاري در موجود بودن،‌ بلكه ناسازگاري بعد از موجود بودن، يعني هر دو ضد،‌ اجتماع در وجود پيدا مي‌كنند و در حالي كه هر دو درآن واحد وجود دارند با يكديگر ناسازگارند. با هم در حال تنازع و ستيزند، ‌اين مي‌خواهد آن را معلوم كند و يا لااقل اثر آن را خنثي كند و ديگري مي‌خواهد اين را معدوم كند و يا لااقل اثرش را خنثي كند. براي دو شيئ در حال جنگ،‌ جنگيدن فرع بر اين است كه هر دو در آن واحد وجود داشته باشد.
تضاد فكر بشر را و نظر را هميشه شديدا به خود جلب مي‌كرده و موجب شگفتي او مي‌شده‌است كه چرا يك نوع جنگ و ستيز و تنازع ـ و حتي چرا اين همه اختلاف ـ در ميان اجزاي عالم مشاهده مي‌شود و حيات يكي سبب مرگ ديگري و مرگ يكي سبب حيات ديگري مي‌شود؟ اين يك امر فوق‌العاده براي متفكران بشر بوده است. و همين امر سبب پيدايش فلسفه «ثنويت» و موجب پيدايش حس بدبيني به هستي شده است. مجموعا در اين زمينه در طول تاريخ فلسفه سه نظريه پيدا شده است:‌
نظريه اول: ‌ناسازگار‌ي‌ها امري عرضي و سطحي است.
نظريه دوم:‌ نابجا بودن تضادها و كمال مطلوب نبودن جهان.
نظريه سوم:‌ اصيل بودن ناسازگاري‌ها و مؤثر بودن آنها در تكامل.
ناسازگاري‌ها منشأ تنوع، تكامل،‌ تركيب، زيبايي و اعتلا هستند. اگر ناسازگاري‌ها در جهان نمي‌بود تنوعي نبود،‌ تكاملي نبود. اين ناسازگاري‌ها نقش اساسي را در تحول و تنوع و تغيير و تكامل جهان بازي مي‌كنند. ناسازگاري‌ها خود قابل توجيه‌اند و ضرورتي نيست كه سازگاري‌ها توجيه كننده آنها باشد. اين نظريه نقش‌هاي منفي ناسازگاري‌ها را لازم لاينفك مي‌داند ولي نقش مثبت هم براي آنها قائل است. مطابق اين نظريه نقش اساسي در نقش‌هاي منفي خلاصه نمي‌شود بلكه اساسي‌ترين نقش‌هاي اين ناسازگاري‌ها نقش‌هاي مثبت آنهاست،‌ اين‌ها عامل تحول و تكامل و تركيب و زيبايي و حركت رفاه در جهان هستند. ول نقش‌هاي منفي هم به طور طبيعي و تطفلي در آنها هست،‌حال چطور؟

تضاد، زمينه‌ساز حركت
جهت ديگري كه نقش اساسي تضاد را باعث مي‌شود،‌ خارج كردن ماده از انحصار يك صورت بخصوص است. به قول قدماي ما اگر قرار بود ماده تنها در انحصار يك صورت قرار گيرد،‌ديگر نوبت به صورت‌هاي بعدي نمي‌رسيد. اين بدن را كه ما و شما در حال حاضر صاحب و واجد شخصيت و روح و فكر مي‌دانيم، ‌در صدها سال پيش جسم حيوان، گياه و يا جمادي را تشكيل مي داده و اگر اين ماده مي‌خواست صورت قبلي خود را حفظ كند ديگر ما در كار نبوديم. به همين جهت در گذشته پاسخ اين پرسش كه «مرگ در اثر چيست؟» را صددرصد در مسئله تضاد مي‌دانستند و مي‌گفتند اگر تضادي نبود و عوامل مخرب و فرسوده كنندة خارجي وجود نداشت، موجود زنده هميشه زنده بود زيرا ماده،‌ حياتي را پذيرفته بود و موجباتي در بين نبود كه ماده حيات را رها كند و يا حيات ماده را، اين عوامل بيروني سبب تخريب شده، ماده را از انحصار يك صورت خاص خارج كرده و نوبت به صورت‌هاي ديگر مي‌رسد: «لولا التضاد ما صح دوام الفيض عن المبدا الجواد» اگـر تضـاد نمي‌بود به مـاده اين امكان داده نمي‌شـد كه محل
افاضة‌ صور جديدي از عالم بالا واقع شود.
عليهذا از جنبه مثبت، دو نوع تأثير و نقش مي‌توان براي تضاد‌ها برشمرد:‌اولي نقش تضاد است در ايجاد تعادل بين اضداد،‌و دومي نقش تضاد است در راه‌گشايي به سوي تنوع و به سوي آينده.
فلاسفه اسلامي نقش ديگري را نيز براي تضاد قائل بودند و مي‌گفتند حركت بدون معاوق امكان‌پذير نيست. يعني هر حركتي آن وقت ممكن است وجود پيدا كند كه مانعي بر سر راهش باشد.
هر حركتي ميان دو نيرو واقع مي‌شود:‌ يكي نيروي سوق دهنده و ديگري نيروي مانع شونده و مقاومت كننده كه البته اين نيروي حركت،‌ هم مي‌تواند در درون و در داخل جسمي متحرك باشد و هم در خارج و بيرون از آن. مثلا جسمي را كه ما بوسيله نيرو دستمان در فضا به حركت در مي‌آوريم، نيروي مقاوم آن فشار هواست كه در مقابل نيروي دست ما قرار داد و اگر فشار هوا نبود اين حركت به وقوع نمي‌پيوست زيرا حركت در خلاء‌ محال است (مقصود از خلاء‌ مطلق در اينجا حالتي است كه در مقابل جسم متحرك هيچ نيرويي در معاوق و مقاومي وجود نداشته باشد). فلاسفه مي‌گفتند سرعت و كندي حركت را نيروي محرك، ‌و درجه اين سرعت يا كندي را نيروي مقاوم مشخص مي‌كند. به بيان ديگر حركت به طبع خود و از حيث حركت بودنش ممكن است بي‌نهايت سرعت داشته باشد و حال اگر يك متحرك بخواهد با اين سرعت بين دو نقطه الف و ب حركت كند‌، لازم مي‌آيد كه اين حركت زمان نداشته باشد و در لا «زمان» حركت واقع شود يعني نقطه ابتدا و انتهاي حركت از آغاز يكي باشد و اين محال است. كندي هم اگر غير متناهي. حركت مساوي با صفر است. پس حركت ميان دو حد بي‌ نهايت و صفر درجه سرعت امكان وقوع مي يابد و تعادل ميان اين دو حد را مقدار نيروي محرك از يك طرف و مقدار معاوق از طرف ديگر تعيين مي‌كند. بنابراين معناي سخن بالا اين است كه چون حركت يك تغيير تدريجي است كه در زمان صورت مي‌گيرد و نه در لا زمان يا بي‌نهايت زمان، اين حركت بدون يك تضاد ميان نيروي حركت و معاوق امكان‌پذير نيست.
پس نقش تضاد در حركت از دو حالت است،‌يكي اينكه اگر تضاد نبود صورت‌هاي قديم زمينه را براي صورت‌هاي جديد و بروز تغيير و تنوع جهان مهيا نمي‌كرد، و ديگر اينكه اگر تضاد ميان نيروي محرك و معاوق نبود اصولا هيچ حركتي واقع نمي‌گشت.
پس تضـادها و تصـادم‌ها و جنگيـدن‌ها و اختلاف‌ها صـرفاً اموري طفيلي و
سطحي نيستند بلكه در اركان ساختمان عالم دخالت دارند. و چون در اصل ساختمان جهان دخالت دارند، نقششان صرفا نقش منفي نيست پس تضادها نه تنها نقش اساسي دارند بلكه اموري بايستني هستند.

بحث فلسفي حركت
در مورد حركت بطور كلي در تاريخ فكر بشر و در تاريخ فلسفه و تجزيه و تحليل‌هاي مهم و قابل توجه چهار نظريه مختلف وجود دارد.

نظريه اول: نظريه اليائيان
اين نظريه اساسا حركت را انكار كرده است و مي‌گويد احساس حركت در جهان خيالي بيش نيست و ناشي از خطاي حس است و در واقع در جهان حركتي وجود ندارد. در ميان نحله‌هاي قديم يوناني در دوره قبل از سقراط و افلاطون نحله اليائيها به داشتن چنين نظريه‌اي معروف است.

نظريه دوم: نظريه اتميسم
اين نظريه براي حركت واقعيتي قائل است ولي حركت را، بلكه مطلق تغيير را، از سطح اشياء بيرون نمي‌داند و مي‌گويد اصل و اساس جهان عبارت است از يك سلسله جواهر جسماني، يك سلسله ذرات خيلي كوچك غير قابل احساس كه چشم نمي‌تواند آنها را ببينند. اينها ذراتي هستند شكست ناپذير و تغييرناپذير و به دليل همين شكست ناپذيري اصطلاح «اتم» (جز لاتجزي) را در مورد آنها به كار برده است. دموكريت (ذيمقراطيس) پدر نظريه اتمي چنين نظري داشت.

نظريه سوم: نظريه ارسطو
ارسطو نظريه سومي در باب حركت و بطور كلي تغيير ارائه داد. نظريه او در حدود 2000 سال در جهان حاكم بود و هنوز هم ارزش خود را حفظ كرده است.
او ميان «تغيير» و «حركت» فرق قائل شد و گفت ما دو نوع تغيير داريم:
1- تغييرهاي تدريجي به نام «حركت»
2- تغييرهاي دفعي به نام «كون و فساد» (حادث شدن و فاني شدن كه در فاصله اين حدوث‌ها و فناها ثبات برقرار است.)
او مي‌گفت تغيير تدريجي در سطح اشياء است. در كميت و كيفيت اشياء،
در نقل و انتقال‌هاي اشياء، در وضع اشياء و بالاخره در ظواهر اشياء است كه همه اينها مقولات عرضي‌اند؛ در عمق وجود اشياء حركت نيست ولي تغيير است و اسم اين تغيير را «كون و فساد» ناميد.

نظريه چهارم: نظريه ملاصدرا
اين نظريه بصورت يك اصل فلسفي مبرهن تنها در فلسفه اسلامي پيدا شد و آن نظريه «حركت جوهريه» بود كه صدر المتأهلين ارائه داد. او گفت كه كون و فسادي در عالم نيست و هر چه هست حركت است. ارسطو گفته بود كه در جوهر اشياء كون و فساد است نه حركت، بر جوهر اشياء تغييرات آني و دفعي حكمفرماست و سكون زماني. بوعلي كه بزرگترين نماينده مكتب ارسطويي در دوره اسلام است ـ هر چند خود صاحب نظريات زيادي مستقل از ارسطو است ـ نيز همين نظر را تأييد كرده بود. ولي صدر المتأهلين گفت اساس عالم ما را جوهر تشكيل مي‌دهد و اعراض تبعي و طفيلي هستند و شما جوهر را امري ثابت پنداشته‌ايد كه گهگاه تغييرات دفعي پيدا مي‌كند و حال آنكه در سراسر جهان ماده، ثباتي وجود ندارد و آرامشي نيست و نبايد گفت كه جهان متحرك است بلكه بايد گفت كه جهان يك واحد حركت است و يك جريان دائم است. در اينجا مراد از «متحرك» و «حركت» دوتاست، لكن در جوهر، متحرك و حركت يكي است. وي گفت گذشته از برهان، قرآن نيز اين نظر را تأييد مي‌كند. خداوند در قرآن از سير همه اشياء بدون استثنا به سوي مبدأيي كه از آن آغاز شده‌اند سخن مي‌گويد و اين جز با حركت عمومي سراسر طبيعت توجيه پذير نيست (انا الله و انا اليه راجعون)1، (كل الينا راجعون)2.
طبق اين نظريه جهان يك پارچه حركت و جريان است و يكپارچه حدوث. در اين فلسفه تفاوت طبيعت تفاوت حركت و ثبات است و اگر ما در درون خود در ذهن خود ميان گذشته و آينده پيوند مي‌زنيم يعني هم گذشته را درك مي‌كنيم، هم حال را‌ درك مي‌كنيم و هم آينده را، براي اين است كه علم ما مرتبه ماوراء طبيعي وجود ماست.
اينجاست كه رابطه معلولي و تعلقي طبيعت به ماورا طبيعت عجيب مشخص مي‌شود. آيا اگر ما و جهان ما 10 ميليون سال قبل در يك «آن» حادث شده و بعد در «زمان» رها شده بوديم، نيازمند به علتي كه ما را و جهان ما را حادث كند و بوجود بياورد بوديم. اما اكنون كه معلوم شده «آن حدوث» در كار نيست بلكه «زمان حدوث» در كار است و ما در «آن» حادث نشده‌ايم و در «زمان» حادث شده و مي‌شويم و خواهيم شد و حدوث ما عين فناي ماست پس ديگر نيازمند به علت محدثه نيستيم؟
ما را دائماً دارند وجود مي‌دهند نه اينكه در يك «آن» وجود پيدا كرديم و نياز ما به علت تمام شده دائم فيض وجود مي‌گيريم ما دائما در حال شدن هستيم اين هم نظريه چهارم.

 

 

 

 

فهرست مطالب مطالعات و پایان نامه خانه علوم و فن‌آوري

 

عنوان     صفحه

مقدمه
مقدمه    ا
روش تحقيق    ط
ضرورت تحقيق    ي
فرآيند مطالعات طراحي    ك
بيان مسئله     ل
بيان موضوع    ن
بيان هدف    ع
مباني نظري معماري پروژه    ف

فصل اول مطالعات پايه
1ـ تحقيق و پژوهش    1
1ـ1ـ تحقيق و پژوهش    1
1ـ1ـ1ـ از نظر لغت    1
1ـ1ـ2ـ در اصطلاح    1
1ـ2ـ ضرورت‌هاي پژوهش    2
1ـ2ـ1ـ از نظر علمي    2
1ـ2ـ2ـ در جنبه مكتب‌شناسي    3
1ـ3ـ دامنه ضرورت‌ها    3
1ـ3ـ1ـ در جنبه حيات فردي    3
1ـ3ـ2ـ در جنبه اجتماعي    4
1ـ3ـ3ـ از نظر اخلاقي    4
1ـ3ـ4ـ از ديد اسلام    4
1ـ4ـ فوائد پژوهش    6
1ـ4ـ1ـ در جنبة فردي    6
1ـ4ـ2ـ در جنبة اجتماعي    6
1ـ4ـ3ـ در جنبة فرهنگي    7
1ـ5ـ نفس پژوهش و لذت آن     7
1ـ6ـ اهداف و مقاصد پژوهش    8
1ـ6ـ1ـ منظور از هدف    8
1ـ6ـ2ـ ضرورت و اهميت هدف در تحقيق    9
1ـ6ـ3ـ ويژگيهاي اهداف    9
1ـ6ـ4ـ دسته‌بندي اهداف    10
1ـ7ـ مشكلات و موانع تحقيق پژوهش    13
1ـ7ـ1ـ در رابطه با پژوهشگر    13
1ـ7ـ2ـ در رابطه با كادر تحقيق    15
1ـ7ـ3ـ در رابطه با منابع تحقيق    15
1ـ7ـ4ـ در رابطه با واقعيت‌هاي جامعه    15
1ـ8ـ انواع پژوهش از نظر عده پژوهشگران    16
1ـ8ـ1ـ تحقيق فردي    17
1ـ8ـ2ـ تحقيق گروهي    17
1ـ9ـ امكانات لازم براي پژوهش    17
1ـ9ـ1ـ در جنبه پژوهشگر    17
1ـ9ـ2ـ در جنبه مسأله پژوهش    17
1ـ9ـ3ـ امكانات در رابطه با واقعيت‌ها    17
1ـ9ـ3ـ1ـ امكانات اقتصادي    17
1ـ9ـ3ـ2ـ امكانات اجتماعي    18
1ـ9ـ3ـ3ـ امكانات سياسي    18
1ـ9ـ3ـ4ـ امكانات فرهنگي    18
1ـ9ـ3ـ5ـ امكانات مذهبي    18
1ـ9ـ3ـ6ـ امكانات ديگر    19
1ـ10ـ مراحل پژوهش    20
1ـ10ـ1ـ تعيين موضوع    20
1ـ10ـ2ـ تعيين مرز موضوع    21
1ـ10ـ3ـ تهيه اطلاعات    21
1ـ10ـ4ـ تدوين اطلاعات    21
1ـ10ـ5ـ تهيه فرضيه    21
1ـ10ـ6ـ بررسي مجدد فرضيه    21
1ـ10ـ7ـ تهيه اصل يا قانون    22
1ـ10ـ8ـ دستيابي به نظريه يا تئوري    22
1ـ10ـ9ـ نگارش و ارائه تحقيق    22
1ـ11ـ طرح پژوهش    22
1ـ11ـ1ـ طرح تحقيق    23
1ـ11ـ2ـ نكات مورد بحث در طرح    23
1ـ12ـ روش‌هاي كلي در پژوهش    25
1ـ12ـ1ـ روش‌هاي فلسفيـ مذهبي    25
1ـ12ـ2ـ روش‌هاي مطالعه‌اي    25
1ـ12ـ3ـ روش‌هاي تجربي    25
2ـ وضعيت علمي كشور    26
2ـ1ـ وضعيت علمي كشور    26
2ـ2ـ مشكلات و موانع ساختاري در نظام تحقيقاتي ايران    27
2ـ2ـ1ـ مشكلات مربوط به مديريت سياستگذاري و نيروي انساني    27
2ـ2ـ2ـ مشكلات مربوط به ساختار و تشكيلات تحقيقات    28
2ـ2ـ3ـ مشكلات مربوط به اطلاع رساني فرهنگ و آموزش    28
2ـ2ـ4ـ مشكلات مربوط به قوانين و مقررات    28
2ـ2ـ5ـ مشكلات مربوط به بهره‌برداري از منابع پژوهشي    28
2ـ3ـ  نقاط قوت و ضعف بخش پژوهش در ايران     29
3ـ بررسي آماري پژوهش در ايران    30
3ـ1ـ بررسي آماري پژوهش در ايران و مقايسه آن در جهان    30
3ـ2ـ منابع مالي و انساني بخش پژوهش    31
3ـ3ـ بهره‌وري بخش پژوهش در ايران    32
3ـ4ـسياستها و خط‌مشي‌هاي بخش پژوهش در برنامه‌هاي توسعه ‌كشور     33
4ـ رابطه علم و تكنولوژي با پژوهش    35
4ـ1ـ رابطه علم و تكنولوژي با پژوهش    35
4ـ2ـ ضرورت امر پژوهش در توسعه علم و فن‌آوري    35
4ـ3ـ نياز به تربيت پژوهشگر    36
5ـ جوانان در جامعه امروز    37
5ـ1ـ جوانان در جامعه امروز    37
5ـ2ـ مفهوم نوجواني و جواني    38
5ـ3ـ مفهوم نياز و بررسي آن در جوانان    39
5ـ4ـ تقسيم‌بندي نيازها    40
5ـ4ـ1ـ نيازهاي فيزيولوژيك    40
5ـ4ـ2ـ نياز به امنيت (ايمني)    40
5ـ4ـ3ـ نياز به تعلق و عشق (وابستگي)     41
5ـ4ـ4ـ نياز به احترام    41
5ـ4ـ5ـ نياز به خود شكوفائي يا تحقق ذات يا كامل شدن    41
5ـ5ـ طبقه بندي نيازهاي جوانان    41
5ـ5ـ1ـ نيازهاي جسماني    42
5ـ5ـ2ـ نيازهاي رواني    42
5ـ5ـ3ـ نيازهاي زيستي    44
5ـ6ـ پيامدهاي عدم توجه به نيازهاي نوجوانان و جوانان    45
5ـ7ـ افراط و تفريط در برابر جوانان    47
5ـ8ـ انگيزه پيشرفت زمينه‌اي براي پژوهشگري جوانان    48
5ـ9ـ علاقه جوانان به مجهولات    49
5ـ10ـ نيازهاي نسل جوان    49
5ـ11ـ تعليم و تربيت در دوران جواني    50
5ـ12ـ تربيت مبتني بر ارزش‌شناسي در جوانان    52
5ـ13ـ لزوم رعايت حقوق جوانان و توجه به ميزان سن    54
5ـ14ـ هدف تعليم و تربيت جوانان    55
5ـ15ـ تصريح هدف غائي تربيت    56
5ـ16ـ دعوت اسلام به تعليم و تربيت    57
6ـ پويا و سازنده بار آوردن انسان    58
6ـ1ـ پويا و سازنده بارآوردن انسان    58
6ـ2ـ انسان فعال و انسان پذيرا    60
6ـ3ـ تأكيد بر حركت و تحول انسان از ديدگاه آيات قرآن    61

فصل دوم: مطالعات تكميلي
1ـ علم در آينه هنر    65
1ـ1ـ علم چيست؟    65
1ـ2ـ علم در آينه معماري    67
1ـ3ـ معماري و الكترونيك    71
1ـ3ـ1ـ ناماديت    71
1ـ3ـ2ـ حسي بودن    71
1ـ3ـ3ـ چند رسانه‌اي بودن    72
2ـ معماري (مسئله يا پاسخ)    73
2ـ1ـ معماري (مسئله يا پاسخ)    73
2ـ2ـ انگاره‌هاي پنهاني ذهنيت    73
2ـ2ـ1ـ پايداري    74
2ـ2ـ2ـ پويايي    74
2ـ2ـ3ـ تغيير    74
3ـ تعاريف و ضوابط تأسيس مراكز تحقيقاتي    77
3ـ1ـ تعاريف و ضوابط تأسيس مراكز تحقيقاتي    77
4ـ ضرورت تأسيس باشگاه دانش‌پژوهان    78
5ـ معرفي باشگاه دانش‌پژوهان جوان    80
5ـ1ـ باشگاه دانش‌پژوهان جوان    80
5ـ2ـ كليات    80
5ـ3ـ وظايف    80
5ـ4ـ اركان و تشكيلات    81
5ـ5ـ عضويت    83
5ـ6ـ امور مالي    84
5ـ7ـ آيين‌نامة پذيرش عضو در باشگاه دانش‌پژوهان جوان    84
5ـ8ـ نمودار سازماني باشگاه دانش‌پژوهان جوان    86

فصل سوم: مطالعات تطبيقي
ـ مطالعات تطبيقي    87
1ـ مركز تكنولوژي مك كورميك تريبون     88
2ـ دانشگاه تكنولوژي و مجموعه آموزشي لاورنس     90
3ـ دانشگاه تكنولوژي چالمرز     92
4ـ دانشگاه تكنولوژي ماساچوست     94
5ـ مركز فرهنگي ژرژ پمپيدو    95

فصل چهارم: مطالعات زمينه
1ـ مطالعات شهر مشهد    97
1ـ1ـ مطالعات تاريخي شهر مشهد    97
1ـ2ـ پيدايش شهر مشهد    97
1ـ3ـ شناخت شهر مشهد    99
1ـ3ـ1ـ بررسي‌هاي كلي در مقياس شهر    99
1ـ3ـ1ـ1ـ موقعيت جغرافيايي شهر مشهد    100
1ـ3ـ1ـ2ـ شناخت استخوان‌بندي شهر مشهد    100
1ـ3ـ1ـ3ـ محورهاي شاخص شهر مشهد به لحاظ نقش ارتباطي و يا سيماي شهري    101
1ـ3ـ1ـ4ـ نقاط شاخص شهر مشهد    103
1ـ3ـ2ـ توسعه شهر مشهد در آينده    104
1ـ3ـ2ـ1ـ بررسي اجمالي گسترش غربي شهر    104
1ـ3ـ2ـ2ـ مساحت شهر و كاربريهاي اراضي طرح جامع (95ـ 70)    105
1ـ4ـ بررسي شرايط اقليمي    106
1ـ4ـ1ـ وزش باد    106
1ـ4ـ2ـ تابش آفتاب    106
1ـ4ـ3ـ بررسي وضعيت حرارتي هوا در شب و روز    107
1ـ4ـ4ـ مواقع گرم و مواقع سرد سال    108
1ـ4ـ5ـ خلاصه و نتيجه‌گيري    109
1ـ4ـ6ـ جهت استقرار ساختمان    109
1ـ5ـ بررسي‌هاي جمعيتي شهر مشهد    110
1ـ5ـ1ـ جمعيت شهر مشهد     110
1ـ5ـ2ـ جمعيت شناور شهر مشهد    111
2ـ مطالعات سايت طراحي    113
2ـ1ـ معرفي سايت    113
2ـ2ـ تجزيه و تحليل محدوده مورد نظر    113
2ـ2ـ1ـ روند شكل‌گيري محدوده در گذر تاريخ    113
2ـ2ـ2ـ بررسي موقعيت محدوده در شهر مشهد    114
2ـ2ـ2ـ1ـ موقعيت مكاني محدوده در شهر مشهد    114
2ـ2ـ2ـ2ـ موقعيت محدوده به لحا‌ظ اقتصادي    114
2ـ2ـ2ـ3ـ موقعيت محدوده به لحاظ جمعيتي    115
2ـ2ـ2ـ4ـ موقعيت محدوده به لحاظ حوزه اداري    115
2ـ2ـ2ـ5ـ موقعيت محدوده به لحاظ فضاي سبز    115
2ـ2ـ2ـ6ـ موقعيت محدوده به لحاظ تفريحي، فراغتي    115
2ـ2ـ3ـ شبكه دسترسي محدوده سايت    116

فصل پنجم: تحليل
1ـ طبقه‌بندي اطلاعات    118
2ـ تحليل اطلاعات    121
3ـ مباني نظري طراح    124
4ـ مباني طراحي معماري پروژه    126
5ـ برنامه‌ريزي فيزيكي پروژه    128
5ـ1ـ مباني برنامه‌ريزي فيزيكي    128
5ـ1ـ1ـ بررسي جمعيت هدف (گروه‌هاي مخاطب)    128
5ـ1ـ2ـ رايزني با اساتيد و مسئولان مختلف    128
5ـ1ـ3ـ بررسي نمونه‌هاي مشابه پژوهشي    128
5ـ1ـ4ـ اساسنامه باشگاه     128
5ـ1ـ5ـ استاندارد‌هاي موجود    129
5ـ2ـ طرح جامع فيزيكي    129
5ـ2ـ1ـ حوزه‌بندي فضاها    129
5ـ2ـ1ـ1ـ اداري    129
5ـ2ـ1ـ2ـ علمي ـ پژوهشي    129
5ـ2ـ1ـ3ـ‌ اقامتي‌    130
5ـ2ـ1ـ4ـ خدماتي    130
5ـ2ـ1ـ5ـ ارتباطي    130
5ـ2ـ2ـ ابعاد، اندازه و استانداردهاي فضاهاي اصلي مجموعه    131
5ـ2ـ2ـ1ـ آزمايشگاه‌ها    131
5ـ2ـ2ـ1ـ1ـ طبقه‌بندي    131
5ـ2ـ2ـ1ـ2ـ روش‌ها يا گرايش‌ها    131
5ـ2ـ2ـ1ـ3ـ اصول طراحي    131
5ـ2ـ2ـ1ـ4ـ فضاي لازم براي هر نفر     132
5ـ2ـ2ـ1ـ5ـ مدول‌هاي طراحي    132
5ـ2ـ2ـ1ـ6ـ توزيع سرويس‌ها    133
5ـ2ـ2ـ1ـ7ـ سيستم‌هاي دفع مواد زايد    134
5ـ2ـ2ـ1ـ8ـ انباري    134
5ـ2ـ2ـ1ـ9ـ نيازهاي ويژه    134
5ـ2ـ2ـ1ـ10ـ فضاهاي مرتبط    135
5ـ2ـ2ـ1ـ11ـ روكار سطح    135
5ـ2ـ2ـ2ـ كلاس‌ها‌    136
5ـ2ـ2ـ2ـ1ـ فضاي مورد نياز    136
5ـ2ـ2ـ2ـ2ـ شكل استاندارد اتاق    136
5ـ2ـ2ـ3ـ كتابخانه    137
5ـ2ـ2ـ3ـ1ـ بررسي روابط داخلي در كتابخانه    137
5ـ2ـ2ـ3ـ2ـ ورودي در كتابخانه    138
5ـ2ـ2ـ3ـ3ـ قسمت مطالعه در كتابخانه    138
5ـ2ـ2ـ3ـ4ـ فضاي امانات كتابخانه    138
5ـ2ـ2ـ3ـ5ـ نورگيري در كتابخانه     139
5ـ2ـ2ـ3ـ6ـ تهويه در كتابخانه    139
5ـ2ـ2ـ3ـ7ـ حفاظت در مقابل آتش‌سوزي    139
5ـ2ـ2ـ3ـ8ـ استاندارد فضاي كتابخانه    140
5ـ2ـ2ـ4ـ ساختار اداري    140
5ـ2ـ2ـ5ـ سالن‌هاي سخنراني    141
5ـ2ـ2ـ5ـ1ـ شكل اساسي    141
5ـ2ـ2ـ5ـ2ـ ابعاد كمينه براي صندلي‌ها    141
5ـ2ـ2ـ5ـ3ـ انواع ترتيب صندلي‌ها    141
5ـ2ـ2ـ6ـ نمايشگاه    141
5ـ2ـ2ـ6ـ1ـ عملكرد نمايشگاه    142
5ـ2ـ2ـ6ـ2ـ نحوه نورپردازي در نمايشگاه    142
5ـ2ـ2ـ6ـ3ـ مسيرهاي حركت    143
5ـ2ـ2ـ7ـ سلف سرويس    144
5ـ2ـ2ـ8ـ مجموعه اقامتي    146
5ـ2ـ2ـ8ـ1ـ خصوصيات استفاده‌كنندگان    146
5ـ2ـ2ـ8ـ2ـ فضاهاي تشكيل‌دهنده مجموعه اقامتي    147
5ـ2ـ2ـ8ـ3ـ طبقات تشكيل‌دهنده فضاي اقامتي (اتاق‌خوابها)    147
5ـ2ـ2ـ8ـ4ـ اتاق‌خوابها    149
5ـ2ـ2ـ8ـ5ـ تيپ‌بندي اتاق ميهمانان    149
5ـ2ـ2ـ8ـ6ـ تجهيزات اتاق ميهمانان    150
5ـ2ـ2ـ8ـ7ـ ورودي اصلي    150
5ـ2ـ2ـ8ـ8ـ ورودي خدماتي    150
5ـ2ـ2ـ8ـ9ـ لابي    150
5ـ2ـ2ـ8ـ10ـ فضاهاي خدمات و پشتيباني    152
5ـ2ـ3ـ ريزفضاها    154
5ـ2ـ4ـ تدقيق برنامه فيزيكي    155
6ـ جدول سازگاري فضاها    165
7ـ دياگرام ارتفاعي    166
8ـ دياگرام روابط عملكردي     167
9ـ سازه و تأسيسات    170
9ـ1ـ سازه    170
9ـ2ـ تأسيسات    170
9ـ2ـ1ـ آبرساني    171
9ـ2ـ2ـ اطفاء و اعلام حريق    171
9ـ2ـ3ـ گرمايش و سرمايش    171
9ـ2ـ4ـ برق رساني    171
10ـ قابليت سنجي اراضي    172
10ـ1ـ قابليت استقرار توده و فضا در نقاط مختلف سايت    172
10ـ2ـ قابليت تنظيم و استقرار وروديهاي سواره، پياده و خدمات    172
10ـ3ـ قابليت استقرار و تركيب كاربريها و عملكردها در سايت    172
ـ كلام آخر
ـ كتابنامه

 

 

************************************************************************************

خرید رساله:

در پایان خرید ، لینک دانلود فایل نمایش داده می شود و به ایمیل شما ارسال خواهد شد. راهنمای خرید و دانلود فایل
  •  فرمت رساله: word
  • فرمت نقشه: dwg
  • حجم فایل ها: 68 مگابایت

************************************************************************************

  • برای مشاهده لیست رساله و مطالعات های معماری اینجا را کلیک نمائید.
  • سفارش انجام رساله و طرح پذیرفته می شود.
  • شماره پشتیبانی و سفارشات معماری : 09037758555 – 10 صبح تا 4 عصر
  • ایمیل های پشتیبانی : parsacad.com@gmail.com – info@parsacad.com
  • رساله معماری با رساله معماری هم تبادل می شود و نیاز به خرید نیست.

*************************************************************************************

برای مشاهده طراحی چند پوستر از پایان نامه روی تصویر ها کلیک کنید.

پایان نامه کارشناسی ارشد معماری - خانه علوم و فن‌آوري 175 صفحه + تصویر و نقشه هاپایان نامه کارشناسی ارشد معماری - خانه علوم و فن‌آوري 175 صفحه + تصویر و نقشه هاپایان نامه کارشناسی ارشد معماری - خانه علوم و فن‌آوري 175 صفحه + تصویر و نقشه ها

پایان نامه کارشناسی ارشد معماری - خانه علوم و فن‌آوري 175 صفحه + تصویر و نقشه هاپایان نامه کارشناسی ارشد معماری - خانه علوم و فن‌آوري 175 صفحه + تصویر و نقشه ها

برای مشاهده تصویر نقشه های اتوکد روی تصویر ها کلیک کنید.

پایان نامه خانه علوم و فناوری - مطالعات معماری - رساله خانه علوم و فناوری - طرح نهایی معماریپایان نامه خانه علوم و فناوری - مطالعات معماری - رساله خانه علوم و فناوری - طرح نهایی معماریپایان نامه خانه علوم و فناوری - رساله خانه علوم و فناوری - طرح نهایی خانه علوم و فناوری - مطالعات خانه علوم و فناوری