رواشناسی رفتار معماران و آسیب یک عمل معمارانه
این مقاله باهدف آزمودن میزان آسیبی که یک عمل معمارانه ایجاد می کند، نوشته شده است. بسیاری از این مناقشات که عنوان خواهد شد، از جاه طلبی معماران برای تبدیل شدن به هنرمند و طراح موفق ناشی می شود، که هنوز به ساختمان هایی دست می یابد که با نیازهای کاربردی مشتری مواجه است. چند نمونه از این استرس های طبیعی، بر مبنای مشاهدات شخصی نگارنده از اتفاقات رخ داده در صنعت ساختمان و به عنوان مشاور مدیریتی در شرکت های معماری توصیف شده اند. روشی که برای تحلیل در نظر گرفته ام روانشناسی است؛ این است که بگویم چگونه سختی ها با درگیری های روانی درونی هر معمار ترکیب می شود، زیرا که آنها باید بسیاری از مسئولیت های رقابتی معمول را بر عهده بگیرند تا شرکت را موفق سازند.
طراحی، مانند هرگونه هنر دیگری، نسبتا مستقل است؛ تلاشی خود مختار که در آن به راحتی درباره ی راه حل خیال بافی می کند. دوست من در آن جلسه احساس می کرد که به اندازه ی کافی درباره ی محدودیت ها آگاه است، تنها به این دلیل که یک بار از سایت بازدید کرده بود. معماران فانتزی های خود را می پرورانند. در حقیقت مشخصه ی این رشته آن است که طرح ها ارزشی دارند، حتی اگر ساخته نشوند. کتاب های بسیاری به چاپ رسیدند که حاوی طرح هایی برای ساختمان های ساخته نشده هستند. پدید آوردن طرح هایی که ساخته نمی شوند بسیار متداول است و بسیاری از آن ها، تولیداتی کامل و درست فرض می شوند؛ اغلب از سر راه برنامه های دریافت جوایز کنار رفته اند تا اطمینان حاصل شود که پروژه هایی برای مشتریان واقعی و یا ساختمان هایی اند که واقعا ساخته شده اند، برنده می شوند. هرچند نبود کارهای واقعی و ساخته شده خود به عنوان نقطه ی قوت دیسیپلین تلقی می شود. برای مثال اغلب گفته میشود که بهترین «کار» برخی معماران، مانند لوکوربوزیه، هنگامی به دست آمده که آنها هیچ مشتری نداشتند. این نمونه ی دیگری از ارتباط بسته، میان معماری و دیگر گونه های هنر است. نقاشان هم، در کنار سایر هنرمندان، معمولا برحسب درخواست نقاشی نمی کنند، یا از آنها انتظار نمی رود که درخواست افراد یا گروه هایی را که برای کار بدان ها پول پرداخت میکنند، تأیید کرده و قبول کنند.