مطالعات معماری مدرسه معماری 225 صفحه – مطالعات هنرستان معماری,رساله هنرستان معماری,طرح نهایی مدرسه معماری
مطالعات مدرسه معماری 225 صفحه + نقشه
بخشی از مطالب:
فصل اول: بيان موضوع طراحي
1- عنوان
در دنياي امروز مهمترين وظيفه آموزش، قرار دادن فرد در اجتماع از طريق رشد دادن حس مسئوليت شخصي است، به چنان شيوهاي كه اجتماع نتايج آن را بيش از مجموع افرادي كه در بر دارد، نشان دهد. افزايش حجم اطلاعات و دانش بشري و همچنين چگونگي انتقال آن به نسلهاي بعد نيز از مسائلي است كه بحث صلي آن به موضوع « آموزش و پرورش» بازگشت دارد.
با توجه و نگاهي دقيقتر به شرايط جامعه كنوني ما و بالاخص شرايط آموزشي در سطوح مختلف، كه شامل دو مرحله قبل از دانشگاه و دانشگاه (تحصيلات عالي) ميباشد نقش آموزش و پرورش در چكونگي رسيدن دانش آموختگان به مراحل بعدي قابل وجه ميباشد.
سيستم آموزش در نظام جديد آموزش و پرورش مشتمل بر چند شاخه ميباشد كه يكي از اين شاخههاي شاخه فني حرفهاي ميباشد كه در اين شاخه، هدف، آموزش و تربيت افرادي ميباشد كه با توانايي كسب شده در اين دوره توانايي فعاليت در حرفهاي مرتبط با رشته گذراند شده در اين مقطع رت در بستر جامعه داشته باشند. هنرستانها را ميتوان به عنوان جايگاهي كه در آن دروس نظري كم رنگ ميشود اما از ميان نميرود و دروس عملي پررنگتر و اصليتر ميباشد تا دانشآموزان را در برخورد با حرفه آينده خود آماده نمايد، معرفي نمود.
با نظري جديتر و دقيقتر به جامعه و همچنين نقش مهم شاخه فني حرفهاي در آموزش افراد در رشتههاي مختلف و تاثير اين آموزش در بطن جامعه به عنوان جزيي كوچك از جامعه حرفهاي اما كامل كننده آن، طراحي فضايي كه بتواند به نيازهاي فرمي و عملكردي پاسگو باشد، حائز اهميت است.
2- بيان مساله و ضرورت طراحي
طراحي معماري مدرسه همواره بازتاب تغييرات شرايط اجتماعي و مفاهيم آموزشي بوده است. مسلماً تاثير محيط زيست نيز بر افراد بر كسي پوشيده نيست و براي گسترش آن يا معماري كه وراي كاركردگرايي ساده است – انسان بدون شك توجهي خاص براي آن و آگاهي لازم از سلامت روحي كاربران آن دارد. به همين دليل مدارس و مراكز آموزشي كه انسان دورهاي طولاني از عمر خود را در آنها سپري ميكند، بايد به مكانهاي قابل توجه و جالب، هم براي معماران، هم بر عموم مردم و همچنين براي نهادهاي دولتي و خصوصي كه آنها را اداره ميكنند بدل گردند. همچنين واضح است كه تاثير معماري بر آموزش از مدتها پيش امري شناخته شده است و رفتار دانشآموزان و دانشجويان و معلمان در رابطه تنگاتنگ با آن قرار دارد.
پرداختن به موضوع طراحي مراكز آموزش حرفهاي كه داراي نقشي انكار پذير در آموزش افراد حرفهاي براي ورود به جامعه و تبديل آن به يك جامعه حرفهاي و در حقيقت تزريق مهارت در همه سطوح كاربردي آن، مسئلهاي است كه با توجه و دقت در نظم و سازمان دهي و فضاهاي اينچنين كه مشابه كارگاههاي كوچك اما با يك سيستم آموزشي مدون در جامعه موجود ميباشند، الزامي ميباشد.
3- بيان اهداف
در تعريف طرح ميتوان گفت كه طراحي مركز آموزش حرفهاي و يا به عبارتي ديگر هنرستان موضوع صلي اين پروژه ميباشد.
در تعبيري كه گيل (GAIL) از مدرسه دارد، مدرسه يك موسسه اجتماعي است كه در آن ارتباط از يك سو به تحقق وظيفههاي رسمي مدرسه، اخذ تصميم، هماهنگي، تامين قدرت براي رفع نيازها و شكلگيري رابطههاي غير رسمي ياري ميرساند و از سوي ديگر، به پيشبرد هدفهاي تربيتي درباره جريانهاي اجتماعي مانند همكاري، سازگاري و توافق ميانجامد.
همچنين از ديدگاه مدرنيسم، مدارس نهادهايياند كه در اجتماعات واقعي داراي موقعيتي خاص هستند، پس زندگي و دوام آن به انجام دامنه وسيعي از كاركردهاي متفاوت اجتماعي وابسته است. مدارس خواستار تربيت دانشآموزانياند كه هم داراي تجربه و مهارتهاي مفيد و كامل براي موفقيت در زندگي اجتماعي هستند و هم با جمع شدن اين تجربهها امكان شكلگيري يك جامعه آرماني به شكلي كه مدرنيسم ترسيم ميكند وجود دارد.
با توجه به اين دو ديدگاه ميتوان اهداف طراحي مدرسه – با يك ويژگي خاص يعني مدرسه آموزش حرفهاي – را در طراحي، يك مركز در رابطهاي با جامعه در نظر گرفت. اما با در نظر گرفتن ويژگي « آموزش حرفهاي » موارد ديگري از جمله حس خود آفرينندگي، استفاده از تكنولوژي اطلاعات و تبديل روحيه مصرف كننده دانش به توليد كننده دانش، را نيز ميتوان مد نظر قرار داد.
4- مباني نظري عام طرح
به گفته والترگروپيوس، اگر محيط آموزشي بخواهد زمينهاي ثمربخش براي نسل آينده باشد، محيط و ساختمانهايش ميبايست. .. باشند به تقليد شده.
مطمئناً طراحي و ساخت فضاي مناسب وكارا براي استفاده تفرادي كه نياز به تمركز، تفكر و حتي تفريح دارند بايد به گونهاي باشد كه اين نيازها را پاسخگو باشد و در حقيقت چند عملكردي را خواهيم داشت. تعيين طراحي ساخت اصلي كلاسها و كارگاهها بر اساس سيستم آموزشي (سيستم سنتي: معلم محور- سيستم رايج: موضوع محور – سيستم مدرن: شاگرد محور) نيز از نكات مهم به شمار ميآيد.
شناخت منطقه و پتانسيلهاي آن و استفاده از مفاهيم حركت، خلاقيت و نوآوري نيز در ايدههاي معماري اين پروژه استفاده ميشود.
فصل دوم: مطالعات پايه
1- آموزش عمومي
وظيفه آموزش آموختن آن معلومات تخصصي و مهارتهايي نيست كه بعدها بايد مستقيماً در زندگي بكار گرفته شود. افراد انساني را نبايد همچون ابزارهايي بي جان در نظر گرفت. آموزش بايد اين هدف را دنبال كند كه جوانان را نه به صورت متخصص، بلكه به عنوان شخصيتهايي متعادل و موزون به جامعه تحويل دهد. اهميت آموزش بيش از هر چيز در عرضه قابليتهايي است كه تفكر و داوري مستقل را تضمين ميكنند، نه در ارائه بعضي معلومات تخصصي. هرگاه شخصي بر مبناي اساسي موضوع موردنظر خود تسلط يابد و درعين حال انديشيدن و كاركردن مستقلانه را هم فراگيرد، مطمئناً راه خود را خواهد يافت و افزون بر اين اوست كه خواهد توانست خود را با پيشرفتها و تحولات تطبيق دهد، نه شخصي كه آموخته هايش بطور عمده چيزي نيست جز معلومات درباره جزئيات تخصصي.
اصولاً بستر و زمينه كار هنرمند معاصر و هنرمند سنتي تفاوتهاي بارزي دارد كه ميتوان به مواد زير اشاره كرد:
جامعه سنتي جامعهاي محدود و بسته بود و ساختار ساده و روشني داشت. اما جامعه امروزي باز و ارتباط با جوامع ديگر و در تأثير متقابل با آنهاست و ساختاري پيچيده و غامض دارد. به تبع ساختار اجتماعي، ساختار سياسي، اقتصادي و فرهنگي جوامع سنتي نيز ساده و مشخص بود. حال آنكه در جوامع فعلي ساختار سياسي، اقتصادي و فرهنگي، پيچيده و متغير است. ارتباطات، تحولات در جوامع پيشين كند و خفيف و قابل مهار و هدايت بود. ولي در جوامع امروزي سريع و شايد گاه ناگهاني و غيرقابل مهار است.
در گذشته مفاهيم مختلف زمان، مكان، حركت، سرعت، ارتباط و غيره مشخص و ثابت به نظر ميرسيدند. امروزه با حركات پرشتاب علوم در شناخت مجهولات و باز كردن افقهاي تازه، تعاريف بهم ريخته و مفاهيمي چون فضا، مكان، زمان، حركت، سرعت، ارتباط و. .. به كلي دگرگون شده و هر روز نوتر ميشوند و در پي خود شرايط جديدي را از نظر اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي ايجاب ميكند. سرعت تحولات به حدي است كه متفكرين كشورهاي توسعه يافته كه مركز و قلب اين تحولاتند، فرصت تبيين شرايط جديد را به خوبي ندارند. كشورهاي جهان سوم هم كه در كانون خيزش تحولات نيستند به دليل سرعت ارتباطات تحت تأثير سريع همان تحولات و اقع ميشوند.
1-1- هدف از آموزش
ويليام گادوين، منظور حقيقي آموزش را پديد آوردن خوشبختي معرفي كرده است. دكتر س.ا.م. جود در كتاب درباره آموزش، سه هدف براي آموزش فهرست ميكند.
1- قادر ساختن فرد به تأمين زندگيش.
2- آماده ساختن ا براي ايفاء نقشي كه به عنوان شهروند يك جامعه مردم سالار بر عهده دارد.
3- قادر ساختن او به تكامل بخشيدن همه نيروها و استعدادهاي ذاتي اش تا از زندگي به خوبي بهره مند شود.
1-2- تأثير آموزش بر فرهنگ
عادتاً نسل متأخر هرچه را كه از راه تعليم و تربيت بجا ميگذارد و يا از طريق مشاهده و معاينه از نسل مقدم خود ميگيرد، از همين راهها به نسل بعد از خود منتقل ميكند. انتخاب يا طرد عناصر فرهنگي ملي همواره متناسب است با سازگاري آنها با تحولات مادي و معنوي كه بنا بر عللي در ميان يك ملت رخ ميدهد و معمولاً درگيرودار همين تحولات است كه نظام فرهنگي و عناصر آن بكلي يا بنحو انتخابي دستخوش تغيير ميگردد و جاي خود را به عناصر تازه ميدهد كه بعضي از آنها بيشتر صورت تبديل يافتهاي از عناصر پيشين هستند. در چنين مرحلهاي است كه اتخاذ يك روش دقيق براي رهبري جامعه به حفظ ميراثهاي قابل بقاء و يا همساز كردن و قابل انطباق كردن بعضي از آنها با وضع جديد اجتماعي ضروري مينمايد.
اين هدف در سياست فرهنگي ما از طريق آشنا ساختن جامعه ايراني است به تمدن و فرهنگ ايران تا از اين راه در حفظ و توسعه آن بكوشند و از طر في ديگر آگاهي از فرهنگهاي ديگر جهان است براي قبول عناصري از آن كه در بهبود زندگاني موثر هستند و او را به كمال معنوي بيشتري هدايت خواهند نمود، تا فرهنگ ملي خود را كاملاً درك كند و بدان قابليت انطباق بيشتري با تحولات و ترقيات اجتماعي و اقتصادي آينده ببخشد و با توجه به همين هدف است كه اصول چهارگانه سياست فرهنگي ايران بصورت ذيل معلوم گرديده است:
1- فرهنگ براي همه
2- توجه به ميراث فرهنگي
3- فراهم آوردن بيشترين امكانات براي ابداع و نوآوري فكري و هنري
4- شناساندن فرهنگ ايرانيان به جهانيان و آگاهي از مظاهر وفرهنگهاي ديگر جهان.
با در نظر داشتن اين اصول چهارگانه، سياست فرهنگي ايران به چهار نكته اساسي ذيل توجه خواهد داشت:
– اول: سعي در اينكه بهره مندي از فرهنگ ايران از انحصار گروهي خاص بيرون آيد و در دسترس همه افراد ملت قرار گيرد.
– دوم: ارزيابي مجدد ميراثهاي فرهنگي و بازيافتن عناصر زنده و دوام پذيري آن براي نگاهداري در جامعه تحول يافته ايران امروز و فردا.
– سوم: كوشش در پرورش و رشد نيروي ابداع در طبقه جوان براي آنكه بتوانند سبب و محرك نهضتهاي جديد فرهنگي و هنري،البته با درنظر داشتن جوانب كمال در آنها باشند و از اين راه به غناي فرهنگ ملي ما كمك كنند.
– چهارم: سعي در بط روابط فرهنگي ايران با جهانيان تا ازاين راه تعالي فرهنگ ما و فرهنگهاي ديگر آسانتر صورت پذيرد، فرهنگ ايران بهتر شناسانده شود و آشنايي ايرانيان، با تحولات اساسي جهان در زمينههاي فكري و ادبي و هنري و همچنين در شيوههاي بديع و تازه زندگاني بهتر امكان يابد.
1-3- تأثير فرهنگ بر جامعه
از آنجائيكه فرهنگ حيات جامعه است و همه ابعاد زندگي اجتماعي را دربرگرفته و مدار اصلي آن مردم هستند، بنابراين هدف هر سياست فرهنگي كه به همگاني كردن فرهنگ گرايش دارد و ميخواهد فرهنگ اندوزي را در جامعه اعتلا بخشد بايد متكي بر ميراث فرهنگي (ايدئولوژي و فرهنگ ملي )آن جامعه و مشاهده رفتار جمعي و عنايت به نيازهاي مردم در بستر زمان باشد. درايران تا چندي پيش، فرهنگ هيچگاه جداگانه و به عنون ارزش خاص (بنام فرهنگ و مثلاً در كنار آموزش)مطرح نبوده است. بلكه در همه جا در خانه، كاشانه و در محل كسب و كار در مكتب و مدرسه، زندگي همراه با فرهنگ اندوزي بوده است و اين خود روش زندگي متأثر از ميراث تاريخ ما بوده است.
در دنيايي كه اطلاعات، تكنولوژي متنوع مردم متغير، با كمك شبكههاي ارتباط جمعي (بخصوص سيستمهاي ماهوارهاي جديد كه تمامي نقاط كره زمين را زير پوشش خواهند گرفت) و روابط وسيع بين المللي و استفاده از كليه امكانات و وسائل اشاعه فرهنگي، زندگي همه ملتها را دستخوش بحرانهاي مختلف اجتماعي ساخته است، تنها توسعه و رشد فرهنگي بر پايه ميراثهاي فرهنگي است كه ميتواند معارف دروني و بيروني جامعه را در تقابلي سودمند متعادل و فهم او را از جهان و انسان متكامل سازد، بدون آنكه هويت ملي خود را از دست بدهد و در برهوت دنياي امروز بدون جانپناه بماند.
آنچه امروز به عنوان فرهنگ عرضه ميشود يا در جنبه محدودي مخصوص طبقات ممتاز فرهنگي است و دسترسي به آن براي همگان بسيار دشوار و عموماً پرسوال و بي جواب و يا شبه فرهنگ است و صرفاً توليد و مصرف انبوره فرهنگي و به قصد پركردن اوقات فراغت (با استفاده از وسائل ارتباط جمعي، تفريحات، ورزش و غيره) و در نتيجه بسيار ضعيف و بي مايه، عقيم و بي ثمر، موجب خودفراموشي و در مقابل استيلاي فرهنگ بيگانه، درمانده ميباشد، اولين و مهمترين گرايش اصلي در سياست توسعه فرهنگي توجه به مباني ايدئولوژيك جامعه و دستاورد فرهنگ ملي است.
نكته ديگر مهم سياست فرهنگي، سياست همگاني كردن فرهنگ و تربيت عمومي جامعه است. اين امر نه به معني آن است كه صرفاً به تودههاي وسيع مردم امكان دستيابي به آثار فرهنگي داده شود، بلكه عبارت از دادن قدرت و اختيار انتخاب و تصميمگيري براي فرهنگ پذيري و فرهنگ آموزي به همه مردم است. شرايط و امكاناتي كه براي برقراري تماسها و مبادلات فرهنگي فراهم آمده يا خواهد آمد، تنها عنده معدودي را بر نگيرد، بلكه جامعه و يا فرهنگ را در دومقوله تفكيك ناپذير از يكديگر و دوروي يك سه بدانيم. هدف از همگاني كردن فرهنگ، از بين بردن نابرابريهاي فرهنگي موجود ميان طبقات و قشرهاي مختلف جامعه و تمركز زدايي است. يعني وسعت بخشيدن به ميزان دسترسي و مشاركت مردم در امور فرهنگي به طريقي كه كليه طبقات اجتماعي، نواحي و گروههاي سني ساكن شهرها و روستاها و غيره را شامل گردد. عوامل فرهنگي جنبههاي زيبايي شناسانه است كه همواره انسان را به آفرينش آثار بديع تشويق ميكند.
خواسته ها، آرمانها و معيارهاي زيبايي شناختي انسان ثابت نيست و به همين سبب آفرينش در هنرها ادامه خواهد يافت. گرچه دگرگروني در معيارها و ارزشهاي زيبايي شناسانه به اين مفهوم نيست كه همه الگوها و صورتهاي هنري به يك نسبت در حال دگرگوني است بلكه برخي الگوها پايدارتر از ساير الگوها هستند.
سطوح و لايههاي گوناگون ارزشهاي زيباشناختي عبارتند از:
1-3-1- ارزشها و صورتهاي پايدار و كهن:
تأثير پديدههاي اصلي فرهنگ و تمدن يك قوم يا ملت، از لحاظ گسترده تاريخي و جغرافيايي بساير پايدار و درعين حال پوياست.
1-3-2- ارزشها و صورتهاي نيمه پايدار يا سبك:
گونهاي از صورتها، الگوها و بازتاب ارزشهاي هنري كه از لحاظ تاريخي دورهاي ميان مدت را دربر ميگيرد.
1-3-3- ارزشها و صورتهاي زودگذر يا مد:
مد در پي برخي از انواع دگرگونيها و تبادلات فرهنگي و هنري بين گروهها، قومها و ملتهاي گوناگون پديد ميآيد. كه داراي گسترده زماني كوتاه مدت است و در اركان هنر يك قوم و ملت تأثير اساسي و ساختاري ندارد.
جوهر فرهنگ، ارزشها هستند، فرهنگ ساختار زندگي است و تفكر شاخص زندگي است. فرهنگ، آئيني متعلق به عموم مردم جامعه است و تعلق به گروه خاصي ندارد، ليكن نوع اين فعاليت در گروههاي مختلف، متفاوت است. فرهنگ همواره در حال تغيير است. يكي از عوامل اين تغيير، رابطه بين فرهنگهاست كه هدف آن تكامل و تعادل فرهنگي است. اين نوع انتقال فرهنگي از طريق تماس صورت ميپذيرد. روزبروز با تماس فرهنگها، تفاوتهاي فرهنگي و تعداد فرهنگها كمتر ميشود. ولي اختلافات فرهنگي تا زماني كه گروههاي مشخص مردم وجود دارند باقي خواهد ماند.
بنا به سخن كانت فرهنگ پذيري از دو مسير علم و هنر ممكن ميشود و طريقه انتقال فرهنگ در نسلها، از طريق تعليم و تربيت و از طريق مشاهده و معاينه است.
رابطه فرهنگ وآموزش داراي دو وجه است. وجه اول حالتي است كه فرهنگ به نهايت رسيده و به ذهنهاي جوانتر منتقل ميشود. وجه دوم حالتي است كه فرهنگ در مرحلهاي از فرايند توسعه است و ذهنهاي جوانتر تربيت ميشوند تا هم آنرا بپذيرند و هم اصلاحش كنند. بنابراين هدف آموزش فرهنگ عبارت است از انتقال ميراث فرهنگي، ارزش سنجي آن و توسعه و پيشرفت ميراث فرهنگي. آموزش يا تعليم فرآيندي است كه طي آن اجتماع ميكوشد فرهنگش را به عموم منتقل سازد و يك روند ارتباطي عرضه گرا و يك طرفه ميباشد. ترويج، شامل آگاه كردن مردم و آموزش مردم و تغيير رفتار بشر است كه روند ارتباطي عرضه گرا و تقاضاگرا ميباشد.
1-4- وظايف مدرسه در مقابل فرهنگ
تعليم و تربيت با توجه به فرهنگ جامعه يعني انتقال ميراث فرهنگي، ارزش سنجي آن و توسعه و پيشرفت ميراث فرهنگي است. روي اين زمينه مدرسه در مقابل فرهنگ سه وظيفه عمده به عهده دارد.
1-4-1- فهم ميراث فرهنگي
يكي از وظايف مهم مدرسه انتقال ميراث فرهنگي به شاگردان است. مدرسه نه تنها در اين مورد نقش انتقال دهنده را به عهده دارد بلكه تفسير و ترجمه فرهنگ جامعه نيز به عهده مدرسه ميباشد. مربيان بايد به شاگردان در فهم فرهنگ جامعه كمك نمايند و ايشان را راهنمايي كنند تا رفتار، احساس، عقايد و افكار و ايده الهايي را كه مورد قبول جامعه هستند در خود رشد دهند. ايجاد حس قدرداني در شاگردان نسبت به ميراث فرهنگي، نيز از مهمترين وظايف مدرسه ميباشد.
معمولاً تغييرات زندگي اجتماعي و تأثير آن در كليه شئون زندگي، طبقه جوان و شاگردان مدارس را از ميراث فرهنگي دور ميسازد و همين امر تضادي بين افكار و نظريات و احساس و عقايد جوانها و سالمندان بوجود ميآورد. اختلاف افكار و عقايد تا اندازهاي وحدت جامعه را متزلزل ميسازد و ادامه حيات اجتماعي مردمي جامعه مشكل ميشود.
در اينجاست كه مدرسه براي جلوگيري از تضاد فكري و عقيدتي و حفظ وحدت جامعه و ادامه زندگي اجتماعي بايد به شاگردان كمك كند تا ارزشهاي فرهنگي و اجتماعي را بهتر درك نمايند و قدر و اهميت آنها را بدانند. دراين زمينه فيلسوف عاليقدر آمريكايي جان ديويي ميگويد: « جامعه مانند حيات بيولوژيكي از طريق انتقال حفظ ميشود و اين انتقال به وسيله ارتباط عادات، طرز كار، فكركردن و احساس از طرف افراد مسنتر به افراد جوانتر صورت ميگيرد. بدون انتقال ايده الها، اميدها، انتظارات، ميزانها و عقايد از طرف عدهاي كه به واسطه طول سن در مقابل زندگي جمعي حالت ضعف و عدم توجه دارند به آنهايي كه وارد در اين مرحله زندگي اجتماعي ميشوند حايت جمعي نميتواند باقي بماند. »
بعضي از مربيان، وظيفه مدرسه را در انتقال ميراث فرهنگي به عنوان نقش محافظه كارانه اين مؤسسه تربيتي تلقي كردهاند و ايفاي اين نقش را در جهت ايجاد زمينه مشترك فرهگي در جامعه ضروري ميدانند. ولي چنانچه خواهيم ديد وظيفه مدرسه تنها انتقال ميراث فرهنگي و كمك به شاگردان در درك و فهم آن ميراث نيست.
1-4-2- ارزش سنجي ميراث فرهنگي
وظيفه دوم مدرسه در مقابل فرهنگ جامعه، امتحان و ارزش سنجي ميراث فرهنگي است. بدون ترديد آنچه كه گذشتگان براي ما باقيمانده است بايد به وسيله ميزان و محك علمي در معرض آزمايش و ارزش سنجي قرار گيرد روي اين زمينه مدرسه بايد مهارتها و استعدادهاي لازم را براي ارزش سنجي ميراث فرهنگي، افكار و عقايد، آداب و رسوم، ايده الها و آرزوها، ميزانها و سنن اخلاقي و موسسات اجتماعي در شاگردان رشد دهد. به طور مسلم تمام آنچه از گذشته به ما رسيده است براي زندگي امروز و حتي آينده ما مفيد نيست. شرايط زندگي ما با گذشته فرق دارد.
روي اين زمينه آداب و رسوم و سنن و افكار و عقايد گذشته قابل تجديدنظر و آزمايش هستند. در اينجاتس كه شاگرد بايد قوه قضاوت صحيح را در خود رشد دهد و امور را به طور علمي مورد انتقال قرار دهد؛ يعني جنبههاي خوب و بد آنها را با ميزان علمي مشخص سازد. ضمن ايفاي اين وظيفه، مدرسه بايد به شاگردان كمك كند تا امور اجتماعي، افكار و عقايد، آداب و سنن و مباني اخلاقي را تحليل نمايند ؛ علل پيدايش آنها را درك كنند ؛ شرايطي را كه در پيدايش اين گونه امور موثر بودهاند بررسي نمايند و آنگاه آن شرايط را با وضع حاضر مقايسه كنند. آنچه قابل اجرا و مفيد است حفظ نمايند و آنچه مفيد نيست كنار بگذارند. چه بسيار افكار و عقايد، آداب و رسوم، عادات و سنن و ميزانهاي اجتماعي و اخلاقي كه در گذشته مورد قبول واقع شده اند، ولي ارزش آنها در زمان حاضر قابل ترديد است. بنابراين شاگرد حق دارد كه علل و فلسفه بعضي از امور اجتماعي را سئوال كند و خود را دست بسته تسليم اين گونه امور نسازد.
بدين وسيله ميتوان شاگردان را آماده ساخت تا نقش موثري در تغييرات اجتماعي داشته باشند و تا حدي اين تغييرات را هدايت نمايند. تذكر يك نكته در اينجا ضرور ياست و آن اينكه، منظور از ارزش سنجي و امتحان ميراث فرهنگي نه آن است كه بدون توجه به ارزش و اهميت اين ميراث و به تصور رها ساختن خود از قيد آداب و رسوم گذشته به آنچه از گذشتگان به ما رسيده است پشت پا زنيم و خود را اسير تمايلات آني خويش قرار دهيم؛ بلكه همان طور كه گفته شد ملاك و ميزان ارزش سنجي و آزمايش ميراث فرهنگي همان روش علمي است و با اجراي اين روش ما ميتوانيم آنچه از گذشته به درد ما ميخورد حفظ كنيم و آنچه براي زندگي امروز ما بيفايده بنظر ميرسد ترك نمائيم. با توجه به اينكه كليه موسسات اجتماعي، آداب و رسوم، افكار و عقايد، نظام حكومت، وضع اقتصادي و موسسات تربيتي همه در معرض تغيير هستند بنابراين افراد هر جامعه بايد دائماً امور اجتماعي را در معرض آزمايش قرار دهند و افكار و عقايد و آداب صحيح را حفظ كنند و در توسعه آنها نيز اقدام نمايند.
1-4-3- توسعه و پيشرفت ميراث فرهنگي
مهمترين وظيفه تعليم و تربيت يا مربي،كمك به نسل جوان يا شاگردان در پيشرفت و توسعه ميراث فرهنگي است. بنابراين وظيفه مدرسه اين نيست كه تنها ميراث فرهنگي را به شاگردان انتقال دهد يا آنها را در ارزش سنجي اين ميراث كمك نمايد بلكه كار مهم تعليم و تربيت توسعه و پيشرفت ميراث فرهنگي است.
در اجتماعاتي كه وظيفه مدرسه فقط انتقال ميراث فرهنگي است يك حالت ركود و توقف مشاهده ميشود و حتي كار بجايي ميرسد كه اين ميراث ارزش خود را براي مردم اجتماع از دست ميدهد و جامعه به قهقرا سوق داده ميشود. همين طور نبايد فقط به ارزش سنجي ميراث فرهنگي پرداخت زيرا دراين صورت يك حالت هرج و مرج و بي ثباتي در جامعه بوجود ميآيد ؛ افكار و عقايد گذشته اهميت خود را از دست ميدهند و چيز تازهاي جاي آنها را نميگيرد. روي اين زمينه بايد در توسعه و پيشرفت ميراث اجتماعي كوشش نمود و نسل جوان را ياري كرد تا متناسب با مقتضيات زندگي زمان حاضر، افكار و نظريات تازه خلق كند و جامعه را بسوي ترقي و تعالي سوق دهد. زندگي در هر دوره مستلزم ايجاد و اختراع راههاي تازه است. در هر عصري براي ادامه حيات اجتماعي، افكار و نظريات جديد، اسباب تازه، عادات معين و طرق زندگي خاص لازم و ضروري است. بشر در هر مرحله از زندگي مجبور است در افكار و عقايد، آداب و رسوم، ميزانها و سنن ملي و اجتماعي خود تجديد نظر كند و در تشكل مجدد اين گونه امور اقدام نمايد تا بتواند موجبات پيشرفت خود را فراهم كند.
2- آموزش و پرورش:
2-1- تاريخچه آموزش و پرورش در ايران
پرداختن به پيشينه معماري مدارس در ايران:
تعليم و تربيت سنتي:
تعليم و تربيت سنتي در سه شكل مكتب خانه ها، حوزهاي علميه و تدريس خصوصي در منازل وجود داشت. مكتب خانهها بيشتر به آموزش احكام مذهبي، خواندن قرآن و صرف و نحو عربي ميپرداختند. ادبيات قديم همچون غزليات حافظ، گلستان سعدي، مثنوي مولوي و … نيز از زمره كتب درسي آنها به شمار ميرفت. اين مدارس، با روشهاي يكسان آموزشي و زير نظارت دولت فعاليت نميكردند. مكان مشخصي براي مدرسه وجود نداشت و اين مدارس در منازل معلمان، مساجد، دكههاي بازار يا سرگذرها تشكيل ميشد. مكتب دارها عمدتاً معلماني بودند كه خود از معلومات كافي برخوردار نبودند و حتي قادر نبودند معلومات محدود خود را به روش درست به دانشآموزان منتقل كنند. در اين مدارس دانشآموزان تنبيه بدني ميشدند و مواد آموزشي براي آن سنگين و خارج از فهم بود و علاقه به آموختن را در بين آنها به وجود نميآورد.
2-1-1- سيستم آموزشي سنتي:
سيستم آموزش سنتي در يران مبتني بر نوعي همايش يكسان ميان مدرس و دانشآموز است به نام «حلقه». در اين روش معلم در نقطه آغازين حلقه، معمولا در جناح بالاي اتاق با تكيه بر ديوار و يا ستون مينشسته و دانشآموزان، در دو سوي او، فرمي دايره شكل را تشكيل ميداده اند. گفته ميشود كه معمولاً حلقهها نظم خاصي داشتهاند، اما پيوستن دانشآموز تازه بدون آنكه اختلالي را ايجاد كند، با گسرش فيزيكي حلقه امكان پذير بوده است. به عنوان تك روش آموزشي مرسوم، تشكيل حلقه در قرن سوم ه.ق متداول شد.
اين هاد با آهنگي طبيعي به آرامي رشد ميكرد، و احتمالاً با تغييري عمده در سبك تدريس متدوال گرديد. در نخستين قرون اسلام، اخبار و اطلاعات با حكم صريح منتقل ميگرديد. از قرن چهارم ه. ق و شايد قبل از آن، اين مطلب از طريق توضيح و تفسير (يا همان تدريس) تكميل شد و به نوبه خود از طريق بحث و گفتگو (مناظره) سينه به سينه گشت، كه مسجد مشخصاً مكان مطلوبي براي اين امر نيست. حتي براي دانشآموزان فقير هم راه حل مناسب، اين نبود كه در همان مسجدي بخوابند كه در آن درس گرفته ند. نخست، مدرسه صرفاً اتاقي در خانه خود معلم بود، و هدف آن مسلماً، فقط فراهم كردن محيطي بود ك در آن به دانشآموزان درس بدهند، نه كه منزل هم در اختيارشان بگذارند. اين كه چقدر طول كشيد تا اين موضوع تبديل به مسئلهاي رسمي و دائمي گدد، نميتواند مورد برآورد دقيق قرار بگيرد. به تدريج همراه با گسترش و پيشرفت علوم ديني و طولاني شدن مدت تحصيل و لزوم اسكان طلاب، زمينههاي پيدايش مدارس مهيا گرديد.
اما تاريخ نويسان امروز دلايلي را مطرح ميكنند كه بر طبق آن، تاريخچه نخستين مدرسه را دست كم به مدت يك قرن و نيم پيش از آن كه سلجوقيان چنين نهادي را رسماً برگزيند، متعلق ميدانند.
به طور كلي و به بيان خلاصه، مدرسه ميتوان به عنوان بنيان آموزشي متعايتر، كه معمولاً شبانه روزي هم بوده اس، به حساب آورد. بنياني كه در آن علوم سنتي اسلامي، يعني حديث و تفسير و فقه و … تدريس ميشد.
مدرسه، بر خلاف اغلب گونههاي بناي اصلي اسلامي، از آن قرن بحراني كه فرهنگ اسلامي نوپا در حال تسلط يافتن بر تمدنهاي خود بود حاصل نگرديد. سنتهاي هزار ساله باستاني و سرزمينهاي خاورميانه كه كه به وسيله امپراتوريهاي بيزانسي و ساساني ايران ارائه شدند، نشاني محو نشدني بر مسجد، مناره و آرامگاه بر جاي گذاشتند. با وجود اين، مدرسه، پاسخي به نيازهاي مخصوص جامعه مسلمانان بود. مدسه بنايي سفارشي بود كه به منظور خدمت به نهادي مناسبت يافت كه خود نوعي بدعت سنجيده و حساب شده به شمار ميآمد. به علاوه، مدرسه عبارت بود از ايجاد نوعي تمدن خودگردان، ريشه دار و در اوج دستاوردهاي خود. نخستين مدرسههاي ثبت گرديده در منابع مكتوب در شرق ايران در اوايل قرن چهارم ه.ق (دهم ميلادي) است. در اين زمان معماري اسلامي سبكهاي خود را ايجاد كرده بود و مفهوم تبادل پذيري گونههاي بنا نير با همان اهميت، خود به خود مفهومي آشنا به شمار ميآمد. از اين رو معماران قرن چهارم ه.ق حق داشتند كه الهام را در سنت معماري خود جستجو كنند. اين تبادل پذيري شايد به خوبي، ريشه در ايمان مسلمانان داشته باشد. از اين رو فعاليتهاي تدريس، عبادت و جهاد در راه خدا به طرز خاصي به هم پيوسته اند. همانگونه كه مشاهد ميگردد، منشا تقريبا نامشخص مدرسه چنين مينمايد كه نمونههاي اوليه چيزي جز بنيادهاي دولتي نبودند كه در ساختمانهايي كه مشخصاً به همان منظور طراحي شده است به فعاليت بپردازند.
وراي همه اينها، بايد چنين بنيادهايي را در بافت سنتي ريشه دار مدرسه سازي، در شهرهاي بزرگ قلمرو شرقي ايراني مشاهده كرد. مهمترين مورد مستند نيشابور است، كه در آن بيش از 38 مدرسه قديميتر از نظاميه بزرگ آن شهر به ثبت رسيده است، گواينكه هيچ يك از آنها باقي نمانده اند. بسياري از اين مدارس نيشابور از آن جهت داراي اهميت ويژهاند كه نشان اعمال حمايت مقامات را بر خود دارند.
2-2- مدرسه در تاريخ معماري ايران:
2-2-1- قبل از ورود اسلام:
– شواهد و مدارك موجود:
تعداد قابل توجهي از بناهاي تاريخي ايران، از جمله تعدادي از بهترينهاي آنها، به مراكز آموزشي و مدارس اختصاص دارد و اين گوياي جايگاه مهمي است كه آموزش و مدرسه سازي در فرهگ ايراني داشته است.
از مدارس ايرني قبل از اسلام، مدارك مستندي كه بر اساس آن بتوان آنها را مورد مقايسه و مطالعه قرار داد، بر جاي نماند است. ليكن شواهد و مدارك مختلف، وجود چنين مراكزي را تاييد ميكند. پيدايش چنين مراكزي را در ايران شايد بتوان به هزاره سوم قبل از ميلاد و شكلگيري دولت ايلام و خط ايلامي مربوط دانست. بعد از ايلاميها امپراتوري هخامنشي در گسترهاي وسيع به قدرت رسيد و وارث تجارب و تمدن ارزشمند اقوام ساكن در ايران، بين النهرين و آسياي صغير شد.
گستردگي اين امپراتوري و سيستم تقريبا متمركز اداره آن، وجود مراكز آموزشي را در زمينههاي مختلف ضروري ميساخت. متاسفانه از مراكز آموزشي اين دوره اطلاعي در دس نيست. روند طي شده در دوره هخامنشي و اشكاني، در دوره ساساني تحولات مثبتي پذيرفته و منجر به تاسيس مراكز علمي مهم و بزرگي چون مدرسه «جندي شاپور» شد.
2-2-2- بعد از ورود اسلام:
2-2-2-1- مدارس در دوران اوليه سلجوق:
تاريخچه رسمي مدرسه، جدا از سرگذشت غير رسمي آن، به طور عادي در سال 460 ه.ق (1067 م) آغاز گرديد، يعني هنگامي كه مدرسه بزرگ نظاميه در بغداد گشايش يافت. با نگاهي گذارا، ميتوان اظهار داشت كه مدرسههايي به دست افراد غير حكومتي بنا گرديدند كه به تدريس علم حقوق بر مبناي يكي از مكاتب ويژ حقوق اسلامي، اختصاص يافتند. آنها به يكباره در سراسر امپراتوري سلجوقي از جمله در مرو، بلخ، هرات، نيشابور، توس، ري و اصفهان پديدار گرديدند. دلايل نهفته در پس اين هجوم ناگهاني فعاليتهاي ساختماني، كه به طور چشمگيري به امپراتوري سلجوقيان محدود شده بود، عمدتاً جنبه سياسي دارد. روحانيون مسلمان به طور كلي راضي بودند كه مطالعات عاليه خود را در مسجد ادامه دهند. به عنوان مثال معلم در حاليكه تكيه بر يك ستون زده، مينشيند و در جمع گرد آمده (حلقه)، دانشآموزان را درس ميدهد. دانشآموزان با آزادي عمل از درس يك معلم به درس يك معلم ديگر ميروند. اين رسم هنگامي به هم ريخت كه فاطميون در مصر به قدرت رسيدند. حضور آنان نوعي چالش مستقيم سياسي – مذهبي را نسبت به قلمرو مسلمانان به وجود ميآورد. منشا تبليغات آنها مسجد «الازهر» در قاهره بود كه درست يك سال پس از تاسيس خود شهر، به شكل يك مركز آموزشي عالي متجلي گرديد. بنابراين شايد اين بحث پيش آيد كه جنبش رسمي مدرسه، واكنشي ديرهنگام ولي آگاهانه در مقابله با «الازهر» بود. در فرم مدارس شيعي اين دوره به طور كلي، ابهام وجود دارد، اما با توجه به هماهنگيهاي بعدي ميان مدرسههاي شيعي و سني در قلمرو ايران، بايد گفت كه احتمالاً هيچ گونه تمايز صوري بين آنها وجود نداشت.
تعداد مدرسههاي برپا شده در عرض دوره زماني كوتاه، در سراسر امپراتوري سلجوقي، بر طبق دستور خواجه نظام الملك، اشارهاي آشكار است بر ايتكه نوعي طرح خاص بدين منظور ايجاد شده بود. متاسفانه هيچ كدام از اين مدرسههاي اوليه ايراني باقي نمانده اند. در حقيقت تا اين اواخر، نخستين بناي ايراني موجود از اين نوع كه در هويت آن به عنوان مدرسه ترديدي وجود نداشت، مدرسه امامي سال 1344 م (735 ه.ق) در اصفهان بود. بنايي كم حجم كه طرح چهار ايواني ايراني را معيار قرار ميدهد، كه تغييرات جزيي موجود در آن، به كلي الگوي سنتي طراحي آن زمان (يعني تاكيد بسيار بر نماياني عنصر ايوان) را كنار مينهد.
مهمترين اين مدارس نخستين، بناهايي طراحي شده براي منظوري خاص بودند اما منحصراً به طلاب اسكان داده شده در آنها اختصاص يافته بودند. اينگونه اظهار ميشود كه آن دسته از بناهايي كه به طور كلي به عنوان مساجد اصلي در دوران سلجوقي پذيرفته ميشدند- مثل بناهاي اردستان، قزوين و گلپايگان و. .. در واقع مدرسه بودند. اما اين نظريه با ادراك عام مغايرت دارد. بلكه احتمال بيشتري وجود دارد كه مساجد بزرگتر، شامل تامين يك وتجد مدرسهاي تقكيك ناپذير در طبقه دوم، دور حياط بوده اند.
2-2-2-2- مدارس ايراني در دوران ايلخاني:
تنوع اشكال مختلف، در تعداد كم مدارس به جامانده از اين دوران نشان ميدهد كه هيچ سبك به خصوصي در اين دوران غالب نبوده است.
2-2-2-3- دوران طلايي مدارس ايراني:
دوران تيموريان بي ترديد دوران طلايي مدارس ايراني است. خراسان و ماوراءالنهر زمينه تحولات جدي بودند، اگر چه مدارسي با طرحهاي بسيار عالي در جنوب ايران ساخته شدند و ويژگيهاي اين مدارس گاهي در بناهاي شمال شرقي كشور به كار گرفته ميشدند. در اين دوره، نوع چهار ايوانه غالب بود؛ اما بناها در مقياسي بسيار بزرگتر از آنچه در ديگر سرزمينها متداول بود، ساخته ميشدند. اين مقياس فوق العاده، اغلب باعث پديد آمدن تزيينات درخوري شد؛ مدرسههاي برجستهتر اين دوره از لحاظ كيفيت تزيينات تابع مساجد وقت نبودند و حتي گاهي در جهات جديدي حركت ميكردند، مانند نقاشيهاي ديواري. وجهه اين قبيل مدارس به گونهاي بود كه اينها الگوي تقريباً تمام مدارس برجسته ساخته شده در ايران، در قرنهاي بعدي شدند. در واقع نوآوري اصلي از لحاظ مقياس بود كه طراحان تازه به آن آگاه شده بودند. اگر بخواهيم تنها به يك نمونه اشاره كنيم، مدرسه غياثيه خرگرد الگويي است از اينكه، چگونه عملكردهاي مختلف ميتوانند با هم تلفيق شوند: مثلاً 16 اتاق به صورت جفت در دو طرف هر ايوان و در دو طبقه توزيع شدهاند كه با اين كار، هم تمام فضاهاي كاربردي ساختمان را شكل دادهاند، هم محور اصلي بنا را مشخص كردهاند و هم ورودي را كاملاً معرفي نموده اند.
از عوارض جانبي ابعاد گسترده اين بناها اين است كه براي واحدهاي فرعي مانند كتابخانهها و بخشهاي مجزاي تابستاني و زمستاني و تالارهاي سخنراني و. .. جاي كافي داشتند. اين مدارس بسيار بزرگ كه همگي به وسيله بانيان درباري يا مقامات بلند مرتبه كشوري اعطا شده بودند، معمولاً در شهرهاي اصلي متمركز ميشدند.
2-2-2-4- مدارس دوران صفويه:
واضح است كه با ساختمانهاي صفويه اصفهان، وجهه مناسبتري براي مدارس ايراني فراهم گرديد. در قرن 11 ه.ق تعدادي مدرسه با اندازه متوسط در اصفهان بنا شد. مانند مدرسه مادرشاه (1126 – 1118 ه.ق) كه در محيطي آرام و زيبا واقع شده و رو به چهار باغ است، و پويايي جديدي در طرح چهار ايوانه سنتي پديد آورد.
2-2-3- استخراج ويژگيهاي برجسته معماري ايراني در طراحي مدارس:
– توجه به عاملي به نام مقياس و ايجاد تغيير در مقياس عادي و معمول.
– جهتگيري جديد تزيينات (تزيينات در خدمت بيان مفاهيم و نزديك كردن مقياس عظيم به حد و اندازههابي انسان):
در معماري ايراني نميتوان تزيينات را به عنوان يك بخش مجرد مورد ارزيابي قرار داد. بايد گفت كه در معماري سنتي ايران وحدت جغرافيا و مفهوم اجازه نميداد كه تزيين، مجرد و مجزا عمل كند.
– تلفيق عملكردهاي مختلف و پاسخگويي به همه آنها با يك تمهيد مشترك.
– ابراز توجه خاص به واحدهاي فرعي (مانند كتابخانه و. ..)
– مكانيابي خاص براي قرارگيري كل مجموعه در محيطي آرام و زيبا (توجه به ديد و منظر مناسب)
– پويايي و ايجاد تغيير در آنچه كه تا آن زمان مرسوم بوده است.
– وجود عنصري به نام دهليز و تاكيد بر وجود آن به عنوان عنصري چند عملكردي (ايجاد مكث و تامل، نقش تقسيم كنند، نقش گذرگاه، معرف ورود به فضايي جديد با ماهيتي گاه بسيار متفاوت و. ..): در معماري سنتي ايران ماهيتي با عنوان مفصل و يا فيلتر مشخصاً تحت عنوان فضاهايي با نامهاي زير قابل تشخيص است:
– هشتي (فضاي تقسيم)
ادامه……
فهرست مطالب:
فصل اول : بيان موضوع طراحي
1- عنوان
2- بيان مساله و ضرورت طراحي
3- بيان اهداف
4- مباني نظري عام طرح
فصل دوم: مطالعات پايه
1- آموزش عمومي
1-1- هدف از آموزش
1-2- تأثير آموزش بر فرهنگ
1-3- تأثير فرهنگ بر جامعه
1-3-1- ارزشها و صورتهاي پايدار و كهن
1-3-2- ارزشها و صورتهاي نيمه پايدار يا سبك
1-3-3- ارزشها و صورتهاي زودگذر يا مد
1-4- وظايف مدرسه در مقابل فرهنگ
1-4-1- فهم ميراث فرهنگي
1-4-2- ارزش سنجي ميراث فرهنگي
1-4-3- توسعه و پيشرفت ميراث فرهنگي
2- آموزش و پرورش
2-1- تاريخچه آموزش و پرورش در ايران
2-1-1- سيستم آموزشي سنتي
2-2- مدرسه در تاريخ معماري ايران
2-2-1- قبل از ورود اسلام
2-2-2- بعد از ورود اسلام
2-2-2-1- مدارس در دوران اوليه سلجوق
2-2-2-2- مدارس ايراني در دوران ايلخاني
2-2-2-3- دوران طلايي مدارس ايراني
2-2-2-4- مدارس دوران صفويه
2-2-3- استخراج ويژگيهاي برجسته معماري ايراني در طراحي مدارس
2-2-4- مدرسه در تاريخ معماري ايران
2-2-4-1- بررسي تعدادي از مدارس قديمي ايران
2-2-4-1-1- مدرسه دارالفنون
2-2-4-1-2- مسجد مدرسه سپهسالار
2-2-4-1-3- مدرسه عليا»ي تون (فردوس)
2-2-4-1-4- مدرسه علميه عليا
2-2-4-2- آموزش و پرورش در دوران معاصر
2-2-4-2-1- ايجاد نوعي مقايسه بين شرايط امروز و ديروز
2-3- اهداف آموزش و پرورش در ايران
2-4- تلفيق آموزش با هنر و علمي شدن هنرها
2-4-1- پيدايش اولين هنرستانها (مراكز فني حرفه اي) در ايران
2-4-2- اصول آموزش وپرورش در هنرستانها
2-4-2-1- محتواي آموزش
2-4-3- اهميت و آموزش فني حرفهاي (هنرستان ها)
2-4-4- اهداف آموزش فني حرفهاي
2-5- نقد و بررسي نظامهاي آموزش و پرورش
2-5-1- سيستم آموزشي سنتي (معلم محور)
2-5-2- سيستم آموزش رايج (موضوع محور)
2-5-3- سيستم آموزشي مدرن (دانشآموز محور)
2-6- مقايسه سيستمهاي آموزشي و انتخاب شيوه آموزشي مناسب
3- هنر
3-1- وابستگي انسان امروز با موضوعات فرهنگي مثل هنر
3-1-1- تعريف فرهنگ
3-1-2- تعريف و منشا هنر
3-1-3- ارتباط فرهنگ- هنر- تمدن
3-2- فلسفه هنر- چيستي هنر
3-2-1- تعريف هنر در موضوع
3-3- انواع هنر
3-3-1- هنرهاي ديداري
3-3-2- هنرهاي شنيداري
3-3-3- هنرهاي گفتاري
3-3-4- هنرهاي آميخته
3-4- هنر زيبا و هنر كاربردي (دوگانگي كاذب)
3-5- تعريف هنرهاي تجسمي
4- نوجواني و جواني
4-1- تعريف جواني (بررسي روانشناختي گروه سني جوان)
4-1-1- مشخصه اصلي دوره جواني
4-1-2- سنين نوجواني و جوان
4-2- رشد جسمي و جنسي (بلوغ)
4-3- رشد و تغييرات تفكر در نوجوان و جوان
4-4- خلاقيت ويژگي مهم نوجوانان و جوانان
4-4-1- خلاقيت چيست؟
4-4-1-1- تفكر واگرا
4-4-1-2- تفكر همگرا
4-4-2- ويژگيهاي نوجوان خلاق
4-4-3- خلاقيت و محيط اجتماعي
4-5- روحيات جوان
4-5-1- خود و خودانگاره
4-5-2- عزت نفس
4-5-2-1- تفاوت عزت نفس در دختران و پسران
4-5-2-2- عوامل موثر در عزت نفس
4-5-3- شخصيت و عوامل تاثير گذار برآن
4-5-4- هويت و عوامل شكل دهنده آن
4-5-4-1- دستيابي به هويت
4-5-4-2- تعليق هويت
4-5-4-3- توقف هويت
4-5-4-4- پراكندگي هويت
4-5-5- وضعيت هويت در سنين مختلف
4-5-5-1- هويت جنسي
4-5-5-2- هويت اجتماعي و فرهنگي
4-6- عواطف در جوانان
4-7- نيازهاي جوانان
4-7-1- نيازهاي كمبود
4-7-2- نيازهاي رشد
4-7-3- نيازهاي رواني نسل جوان و تبعات عدم ارضاي آنها
4-8- علايق جوانان
4-9- نظامهاي فرهنگي- اجتماعي موثر در رشد نوجوانان و جونان
4– تاثير شرايط اجتماعي و اقتصادي بر وضعيت نوجوانان و جوانان
4– جايگاه جوان در جامعه
فصل سوم : مطالعات تكميلي
1- مقررات ساختماني در سايت با كاربري آموزشي
1-1- تراكم ساختماني در كاربري آموزشي
1-1-1- مقررات ساختماني در حوزه زمينهاي آموزشي با كاربري آموزشي
1-1-2- پاركينگ در كاربري آموزشي
2- اركان و اصول طراحي فضاي آموزشي
2-1- مكان يابي فضاي آموزشي
2-1-1- كاربريهاي سازگار
2-1-2- كاربريهاي ناسازگار
2-1-3- قرارگيري مركز آموزشي در سايت شهر با توجه به ضوابط و اولويتهاي همجواري و دسترسي
2-1-4- تحليل و پيشنهادات همجواريها
2-1-5- مكان يابي با توجه به فرم و شكل زمين
2-1-6- شرايط محيطي
2-1-7- اوضاع طبيعي زمين
2-2- جهت يابي فضاي آموزشي
2-3- دسترسي به فضاي آموزشي
2-3-1- شعاع دسترسي
2-3-2- عوامل كاهش شعاع دسترسي
2-4- ايمني واحدهاي آموزشي
2-4-1- ايمني در مقابل سوانح طبيعي
2-4-2- ايمني در مقابل سوانح غير طبيعي
2-4-2-1- حريق
2-4-2-2- خطوط انتقال و توزيع برق
2-4-3- ايمني در ارتباط با حوادث داخلي مدرسه
2-4-4- رعايت عقب نشيني جلوي ورودي مدارس
2-5- ساختار و سازمان دهي محيط در مدرسه
2-6- تناسبات انساني و نقش آن در طراحي
2-6-1- ابعاد و اندازههاي وسايل مدرسه
2-7- خصوصيات فيزيكي مدارس
2-7-1- انواع سازماندهي مدارس
2-7-1-1- سازماندهي مرکزي
2-7-1-2- سازماندهي خطي
2-7-1-3- سازماندهي شعاعي
2-7-1-4- سازماندهي مجموعهاي يا گروهي
2-7- خصوصيات فيزيكي مدرسه
2-7-2- ظرفيت مدارس
2-7-3- تعداد طبقات مدارس
2-7-4- مساحت و حداقل سطح زير بناي مورد نياز
2-7-6- ظرفيت و سرانه فضاها
2-7-6-1- فضاهاي بسته و سرپوشيده
2-7-6-2- فضاهاي محوطه
2-7-7- سازمان دهي و ساخت كلاس
2-7-7-1- سازمان اجتماعي كلاس
2-7-7-2- سازمان دهي محيط فيزيكي (انواع چيدمان در كلاس)
2-8- خصوصيات محيط درس
2-8-1- نورگيري كلاسها
2-8-1-1- استفاده از نور طبيعي
2-8-1-2- استفاده از نور مصنوعي
2-8-2- اهميت عامل رنگ در فضاهاي آموزشي
2-8-2-1- مباني رنگها
2-8-3- صوت
2-8-3-2- آلودگي صوتي توسط وسايل نقليه
2-8-3-3- روشهاي كنترل سر و صدا
2-8-4- شرايط مناسب هوا در فضاهاي داخلي
2-9- خروجيهاي مدارس
2–راهروهاي پله
2– راهرو ها
2– نردههاي حفاظ پله
2– درها
2– فضاهاي واحد آموزشي
2–1- فضاهاي بسته يا سرپوشيده
2–2- فضاهاي باز و محوطه
2– نكاتي در طراحي فضاهاي اموزشي
2-16- اصول كلي در طراحي هنرستانها
2-17- آشنايي بارشته نقشه كشي معماري
2-18- اصول مربوط به طراحي فضاهاي ورزشي در مدارس
چکيده فصل سوم ( مطالعات تكميلي )
فصل چهارم : مطالعات تطبيقي
1- بررسي نمونههاي داخلي
1-1- هنرستان دخترانه پاپلي خلعتبري، تهران
1-2- دانشکده هنرهاي زيبا
2- بررسي نمونههاي خارجي
2-1- دانشگاه پل
2-2- مدرسه هنر و معماري فلوريدا
فصل پنجم : مطالعات زمينه
مطالعات زمينه
1-1- ويژگيهاي شهر مشهد
1-1-1- مطالعات جغرافيايي و اقليمي
1-1-2- خصوصيات اقليمي
1-1-3- تقسيمات اقليمي و تيپولوژي معماري
1-1-4- ويژگيهاي معماري در مناطق گرم و خشك
1-2- اثرات اقليمي در طراحي فضاهاي آموزشي
1-2-1- ضرورت توجه به بحث طراحي اقليمي در ساختمانهاي آموزشي
1-3- عمدهترين ويژگيهاي اقليمي براي ساختمانهاي آموزشي در شرايط آب و هوايي مشهد
1-4- فرم كالبدي و سازمان دهي پلان
1-5- ابعاد و اندازه پنجرهها
1-6- عمق سايه بان
1-6-1- ضريب سايه بان (c)
1-7- تهويه مورد نياز
1-8- مصالح ساختماني و رنگ سطوح خارجي
1-8-1- تاثير رنگ خارجي
1-9- گياهان و فضاي سبز
1– پيشنهاد سيستم سرمايش و گرمايش مكانيكي مناسب
2- مطالعات جمعيتي شهر مشهد
2-1- جمعيت كنوني شهر مشهد
2-2- جمعيت شناور شهر مشهد 0
2-3- جمعيت آينده شهر مشهد 0
فصل ششم : معرفي سايت پروژه
1ـ عوامل مهم و تأثير گذار در مكان يابي سايت آموزشي
2ـ معرفي سايت
2-1- بررسي منطقه پروژه
2-1-1- وضعيت فيزيكي زمين (ابعاد و اندازههاي سايت)
2-1-2- موقعيت مكاني به لحاظ كاربريهاي اطراف
2-1-3- دسترسيهاي پيرامون سايت و وضعيت ترافيكي آن
2-1-4- ترافيك
2-1-5- تراكم ساختماني در محدوده سايت
3- سايت آناليز
3-1- تحليل دسترسيها و درجه بندي معابر
3-2- بررسي كاربريهاي اطراف و تراكم طبقاتي
3-3- بررسي گرههاي ترافيكي و آگوستيك
3-4- بررسي وضعيت تابش
3-5- ديد و منظر از بيرون سايت به درون
4- عكسهاي سايت
فصل هفتم : برنامه فيزيك طرح
برنامه فيزيكي طرح
فصل هشتم : مباني طراحي معماري پروژه
1- مباني نظري خاص طرح
2- روند طراحي
2-1- لكه هاي پيشنهادي
2-2- احجام پيشنهادي
3- دياگرام توجيه طرح پروژه
فصل نهم : مدارك و نقشه هاي طرح
مدارك و نقشه هاي طرح
منابع
تصاویر فایل:
خرید رساله:
در پایان خرید ، لینک دانلود فایل نمایش داده می شود و به ایمیل شما ارسال خواهد شد. راهنمای خرید و دانلود فایل- فرمت رساله: word
- فرمت نقشه: dwg
- حجم فایل ها: 15 مگابایت
- برای مشاهده لیست رساله و مطالعات های معماری اینجا را کلیک نمائید.
- سفارش انجام رساله و طرح پذیرفته می شود.
- شماره پشتیبانی و سفارشات معماری : 09037758555 – 10 صبح تا 4 عصر
- ایمیل های پشتیبانی : parsacad.com@gmail.com – info@parsacad.com
- رساله معماری با رساله معماری هم تبادل می شود و نیاز به خرید نیست.