مشکل نمای ساختمانهای ما چیست؟
همه ما درباره نمای معماری خانهها و نمای ساختمانها در لندن و دیگر شهرهای بزرگ اروپایی چیزهایی شنیدهایم. مثلاً میدانیم که یک انگلیسی که در مرکز لندن زندگی میکند، هر کاری خواست میتواند در داخل ساختمانش انجام دهد و آن را به شکل مدرن یا هر شکلی که دلش خواست در بیاورد، اما حق ندارد که دست به نمای ساختمانش بزند، چراکه شهرداری لندن مطابق قوانین سفت و سخت شهرسازی این شهر، روی هماهنگی نمای ساختمانها لندن حساسیت زیادی دارد و اصرار دارد که نماهایی را که شاید بیش از دو قرن قدمت دارد و 200 سال پیش با الگوهایی که آن زمان وجود داشته ساخته شدهاند، حفظ کند. امروز نماهای آجری قدیمی در انگلستان جزئی از هویت شهرهایی بریتانیایی است. هویتی که به مانند پوستهای روی زندگی مدرن اروپایی در این شهر کشیده شده و تاریخ را برای هر کسی که پا به آن میگذارد روایت میکند.
در نگاه اول شاید قضیه ساده به نظر برسد و چنین تصور شود که میتوان از روی دست شهرسازی غربی، برای شهرهای ایران هم نسخه پیچید و قوانین و قواعدی وضع کرد که بتوان در یک شهر، به نوعی از هماهنگی بصری برای نمای ساختمانها رسید. اما آیا ماجرا به همین سادگی است؟ آیا همه چیز به همین سادگی و همه چیز محدود به ضوابط و قواعدی است که شهرداریها و شوراهای شهر و یک مرحله کلانتر دولت، در راستای ساماندهی نظام شهرسازی تدوین و تنظیم میکنند؟
پایانکار همانطور که از اسمش مشخص است، مربوط به زمانی است که کار تمام شده و کنترل در این مرحله نتیجهای جز پرداخت جریمه و در شرایط خاصی رفع اشکالات جزئی ندارد. در حالی که اگر نقشه نمای ساختمان به صورت سهبعدی از همان ابتدا، بر اساس ضوابط دقیق تنظیم شده بر اساس ملاحظات دقیق شهرسازی، به تصویب شورایی تخصصی در شهرداری میرسید، آن وقت میشد امیدوار بود که اتفاقی مثبت در زمینه ساماندهی نمای ساختمانها بیفتد.
عوامل نابسامانی نماهای شهری در تهران را میتوان ناشی از اعمال سلیقه و دخالتهای غیرکارشناسانه، از جمله حاکمیت فرهنگ بساز و بفروشی، اعمال سلیقه مالک یا کارفرما، هنرنمایی اغراقآمیز برخی طراحان، عدمدخالت مهندسان در طراحی و اجرا، محدودیتهای فنی و اقتصادی حاکم از جمله فقر مالی و فنی سازندگان و مواد و مصالح نامرغوب، ضعف تئوریک ناشی از عدمآگاهی به اصول معماری سنتی ایران و بهرهگیری از آن و عملکردگرایی نمایشی از سبک معماری مدرن و در نهایت ضعف در نظام هدایت و کنترل ساختمان دانست. از جمله عدمکنترل نما در نقشه ساخت و پایان کار توسط شهرداری و نبود ضوابط معماری کنترلکننده منظر شهری و عدمکنترل حجم، ارتفاع، مصالح و ریتم نمای ساختمان احداثی در ارتباط با بناهای مجاور و خیابانمحل استقرار.
این بخشی از صحبتهای میترا حبیبی -معمار و شهرساز و استادیار گروه شهرسازی دانشگاه هنر تهران- در آسیبشناسی نماهای ساختمان در تهران است. علیرضا لنجوانی -معمار و کارشتاس ارشد منظر شهری- با خانم دکتر حبیبی همعقیده است و در گفتوگو با «پایگاه خبری شهر الکترونیک» میگوید: «در آسیبشناسی منظر شهری در تهران و به طور ویژه آسیبشناسی نمای ساختمانها باید سلسله عواملی را با هم بررسی کرد که یکی از این عوامل ضعف شهرداریها در قانونگذاری و نظارت بر قوانین است.
در حال حاضر در شهرهای ما هیچ ضابطه و ضمانت اجرایی سفت و سختی برای تایید نقشه نمای ساختمان وجود ندارد، حال آنکه مثلاً برای تصویب نقشه سازه و همینطور پلان بنا و تعریف و فرم فضاها شهرداریها با حساسیت این موضوع را کنترل میکنند، تا حدی که خیلی اوقات صدای معماران از این بابت بلند است که دست و بالشان را این قواعد بسته. کنترل نما به صورت صوری روی نقشهها انجام میشود و قرار است موقع پایان کار تطابق نما با نقشهها تایید شود که آن هم خیلی جدی نیست.»
اما آیا صدور یا عدم صدور «پایانکار» میتواند ضمانتی برای رعایت استانداردهای نماسازی از زوایای معماری، شهرسازی و ایمنی سازهای باشد؟ لنجوانی معتقد است: «پایانکار همانطور که از اسمش مشخص است، مربوط به زمانی است که کار تمام شده و کنترل در این مرحله نتیجهای جز پرداخت جریمه و در شرایط خاصی رفع اشکالات جزئی ندارد. در حالی که اگر نقشه نمای ساختمان به صورت سهبعدی از همان ابتدا، بر اساس ضوابط دقیق تنظیم شده بر اساس ملاحظات دقیق شهرسازی، به تصویب شورایی تخصصی در شهرداری میرسید، آن وقت میشد امیدوار بود که اتفاقی مثبت در زمینه ساماندهی نمای ساختمانها بیفتد که البته با توجه به چرخه معیوب ساختوساز در ایران و مسایل فرهنگی و اجتماعی و بهخصوص سازوکار بیمار اقتصادی که در این حوزه وجود دارد، بعید است که این اتفاق بیفتد.»
منظور او از مسایل فرهنگی و اجتماعی مسایلی است که باید آنها را از منظر جامعهشناسی فرهنگی نقد و تحلیل و بررسی کرد: مسایلی چون نبود درک عمومی صحیح نسبت به زیبایی، شیفتگی و مرعوب شدن در مقابل تکنولوژیها و مصالح جدید، اصرار بر خودنمایی، خودخواهی و بیتوجهی به محیط و عوامل محیطی و… است و وقتی از سازوکار معیوب اقتصادی ساختوساز صحبت میکند، از حاکمیت سوداگرانه «بساز و بفروشی» سخن میگوید که در آن کیفیت به انحای مختلف قربانی پول و گردش آن میشود. او با اشاره به مثالی که اول این گزارش از لندن زده شد چنین میگوید که « شاید اگر لندن هم دست ما بود، اوضاع در آنجا فرق میکرد. آنها به مراتب مدرنتر از ما زندگی میکنند و در مواجهه با تکنولوژیها روز ساختمانی پیشرفتهتر از ما به حساب میآیند و همین طور ظرفیتهای اقتصادی شهر آنها بالاتر از ظرفیت تهران و دیگر شهرهای ما است و از آشنایی آنها با هنر مدرن، دست آنها را برای ساختن نماهای متنوع بازتر است. اما آنها روی این همه اینها چشم بستهاند و با جدیت نماهای قدیمی شهرشان را حفظ کردهاند، کاری که ما حتی اگر همه شرایط هم محیا بود، احتمالاً باز هم نمیکردیم.»
با این همه، در حالی که او اعتقاد دارد که وضعیت شهرهای ما هیچ وقت شبیه لندن و خیلی از شهرهای اروپایی دیگر نمیشود، به حداقلها امیدوار و راضی است: «البته با ساماندهی قوانین و قواعد در شهرداریها و شوراهای شهر میتوان زمینه را برای بهبود شرایط آماده کرد و وضعیت نمای ساختمانها را در کلیت منظر شهری از این حالت بیقاعدگی و بههمریختگی در آورد.»
منبع: پایگاه خبری شهر الکترونیک