رساله معماری طراحی دانشگاه هنر 145 صفحه
رساله دانشگاه هنر,مطالعات دانشگاه هنر,طرح نهایی دانشگاه هنر,پایان نامه معماری دانشگاه هنر
-1- تعریف هنر
هنر يك واژه كهن اوستائي است و در زبان فارسي از پيشوند «هو» بمعني خوب و واژه «نر» بمعني مردانگي و توانايي پيوند يافته و «هونر» بمعني «خوب تواني» بكار رفته است. بيش از هزار سال است كه پيشينه واژه هنر باين معني در زبان و شعر فارسي ديده ميشود فردوسي گفته:
چو پرسند پرسندگان ازهنر نبايد كه پاسخ دهي از گهر
هنر نـزد ايرانيانست و بس ندارند شيـر ژيــان را بكس
در زبان يوناني واژه براي هنر نيست و در زبانهاي فرنگي واژة «آرت» كه امروز بكار ميبرند بمعني صنعت است و در معني هنر تازه بكار رفته است و براي معني هنر رسا نيست. در زبان عرب نيز واژه براي هنر نيست و براي هنر واژه «الفن» را كه از فارسي گرفته اند بكار ميبرند و بدان« الفنون الجميله» گويند و به هنرمند «فنان». صنايع ظريفه و مستظرفه نيز از ساختههاي فارسي زبانان است و اين معنيها نيز براي هنر رسا نيست. در زبانهاي اروپائي منظور از «آر» يا «آرت» بيشتر هنر نقاشي بوده است و بعد آنرا به پيكرسازي و شعر و موسيقي و رشتههاي ديگر گفته اند خلاصه آنكه هنر را داراي هفت رشته دانسته اند: نقاشي،موسيقي،رقص،نمايش،پي كرتراش وساختمان،شعر وخطابه. بهمين جهت براي هنر هفت فرشته قائل شده اند. هنر دوستي و حس زيبائي پرستي از آغاز با آدمي همراه بوده است.. هنر تجلي مدركات نيرومندي است كه انسان آنها را بدست آورد. يا بازده ذهني مشهودات به ديگران و بگفته ديگر هنرمند چنين تعريف ميشود: هنر به تواني نمايش انعكاسهاي جهان بروني در مغز آدمي است. هنر در گذشته براي هنر نبوده بلكه انگيزههاي ديگر داشته اما امروز هنر براي هنر خود موقعيتي دارد. مكتبهاي هنري نيز در گذشته بيشتر بر حسب مقتضيات زمان و مكان پديد آمده است.
کلمه ساده هنر غالباً مربوط به آن هنرهایی است که ما آنها را به عنوان هنرهای تجسمی یا بصری می شناسیم، اما اگر درستش را بخواهیم باید هنر ادبیات و هنر موسیقی را نیز در برگیرد.
شوپنهاور نخستین کسی بود که گفت همه هنرها می خواهند به مرحله موسیقی برسند، در موسیقی و تقریباً فقط در موسیقی، هنرمند می تواند مستقیماً با مخاطبان خود طرف شود. معمار باید احساس خود را با زبان عمارت بیان کند که بعضی فواید مصرفی هم دارد، شاعر کلمات را بکار می برد و نقاش معمولاً به زبان تصاویر جهان قابل رویت سخن می گوید. اما همه هنرمندان هدفشان لذت بخشیدن است و ساده ترین و معمولی ترین تعریف هنر اینکه بگوییم هنر کوششی است برای آفرینش صور لذتبخش.
این صور حس زیبایی ما را ارضاء می کند و حس زیبایی وقتی راضی می شود که ما نوعی وحدت یا هماهنگی حاصل از روابط صوری در ادراکات حسی خود دریافت کرده باشیم. هنر بیان تجسمی صورت هیچ آرمان خاصی نیست. هنر بیان حد آرمانی است که هنرمندان توانسته باشد آنرا در صورت تجسمی تحقق بخشد. سه مرحله در این فرایند عبارتند از:
اول: محض ادراک کیفیات مادی رنگها، صداها، حرکات و سکنات و بسیاری از واکنشهای جسمانی پیچیده.
دوم- آرایش این قبیل ادراکات به صورت اشکال و نقشهای لذت بخش. (می توان گفت حس زیباشناختی (aesthetic) به همین دو فراگرد ختم می شود)
سوم- هماهنگی این آرایش ادراکات با حالات خاصی از عاطفه یا احساس که از پیش موجود بوده است. در این صورت است که می گوییم آن عاطفه یا احساس بیان شده است. هنر عبارت است از بیان، نه بیش و نه کم.
در هر هنری نوعی تصرف به صورت بسیار کلی یا شاید تناقض آمیز وجود دارد، هنری که کاملاً تابع قواعد هندسی باشد بی روح است. ژاپنیها اعتقاد داشتند زیبایی حقیقی تا آن حد منظم نیست. هر آنچه تماماً عقلانی باشد نمی تواند حس زیباشناختی را کاملاً ارضا کند. همیشه وظیفه هنر این بوده است که ذهن انسان را کمی آن سوی حدود فهم بکشاند نقطه ای که از حدود امور عقلانی فراتر می رود. بیکن می گوید: هنر همیشه باید چیز غریبی در تناسب خود داشته باشد.
هنر رهایی احساس است، در عین حال قوت و استوار شدن نیز هست. هنر گریختن از بی شکلی(هیولی) است. هنر حرکتی است که بوسیله اعداد نظم یافته باشد حجمی است که در حدود اندازه ها محدود شده باشد. هنر ماده بی سرانجام است که وزن(ریتم) زندگی را جستجو می کند. هنر عبارت است از بیان احساس و ایجاد تفاهم.
لئون تولستوی، نظر خود را در کتاب هنر چیست؟ درباره هنر این چین بیان می کند:
پیش از همه لازم است به هنر همچون یک وسیله کسب لذت ننگریم، بلکه هنر را یکی از شرایط حیات بشری بشناسیم. هر یک از محصولات هنر، این نتیجه را دارد که گیرنده آن محصول هنری با بوجود آورنده هنر و با تمام مخاطبین هم عصر او، پیش از او و یا بعد از همان تأثیر هنری را گرفته اند و یا خواهند گرفت، رابطه خاصی پیدا می کند.
هنر آنگاه آغاز می گردد که انسانی با قصد انتقال احساسی که خود آنرا تجربه کرده است، آن احساس را در خویشتن برانگیزد و به یاری علائم معروف و شناخته شده ظاهری، بیانش کند. فعالیت هنر انسان، احساسی که را او قبلاً تجربه کرده است در خود بیدار کند و با برانگیختن آن بوسیله حرکات و اشارات و خطها و رنگها و صداها و کلمات، به نحوی که دیگران نیز بتوانند همان احساس را تجربه کنند، آنرا به سایرین منتقل سازد.
هنر، یک فعالیت انسانی است و عبارت از این است که انسانی، آگاهانه و به یاری علائم مشخصه ظاهری، احساساتی را که خود تجربه کرده است به دیگران انتقال دهد، بطوریکه این احساسات به آنها سرایت کند و آنها نیز آن احساسات را تجربه نمایند و از همان مراحل حسی که او گذشته است بگذرند. از همه مهمتر، آنکه هنر وسیله کسب لذت نیست، بلکه وسیله ارتباط انسانها و برای حیات بشر و سیر بسوی سعادت فردی و اجتماعی امری ضروری و لازم است، چرا که افراد بشر را با احساساتی یکسان، به یکدیگر پیوند می دهد.
1-2-شناخت هنر
در راه شناخت هنر و در بحث داوری هنر دو موضوع در مقوله هنر از همه مهمتر می نماید:
1. شناسانه موضوع 2. وجه ارتباطی موضوع.
حس زیبایی پدیده بسیار متغیری است که تظاهرات آن در طول تاریخ بسیار نامعین و گاه بسیار گیج کننده بوده است. محک محقق واقعی هنر آن است که حس زیبایی خود او هر چه باشد، حاضر باشد که تظاهرات اصیل این حس را نزد مردمان دیگر و در اعصار دیگر نیز به قلمرو هنر راه دهد.
1-2-1-حس زیبایی
انسان ها در برابر شکل و سطح و حجم اشیایی که حاضر بر حواس او باشند واکنش نشان می دهد و بعضی از آرایشها در تناسب شکل و سطح و حجم اشیاء منجر به پیدایش احساس لذت می شوند. در حالیکه نبودن آن آرایشها باعث بی اعتنانیی یا حتی ناراحتی و اشمئزاز است. حس تشخیص روابط لذتبخش همان حس زیبایی است و حس مقابل آن حس زشتی است.
1-2-2-تعریف زیبایی
عجالتاً ده یا دوازده تعریف رایج درباره زیبایی وجود دارد. اما آن تعریف جسمانی محض(که زیبایی عبارتست از وحدت روابط صوری در مدرکات حسی ما) یگانه تعریف اساسی است و بر این اساس ما می توانیم نظریه ای در باب هنر بنا کنیم که دامنه شمول آن تا آنجا که چنین نظریه ای لازم دارد وسعت داشته باشد. اما شاید مهم باشد که در آغاز بحث نسبیت این اصطلاح زیبایی را مورد تأکید قرار دهیم. تنه صورت دیگر قضیه این است که بگوییم هنر رابطه لازمی با زیبایی ندارد و این موضعی است کاملاً منطقی به شرط آنکه ما این اصطلاح را به آن تصوری از زیبایی محدود سازیم.
هنر باید همه اینگونه تظاهرات را در بر گیرد و محک محقق واقعی هنر این است که حس زیبایی او هر چه باشد حاضر باشد که تظاهرات اصیل این حس را نزد مردمان دیگر و در اعصار دیگر نیز به قلمرو هنر راه دهد. در نظر او هنرهای بدوی و کلاسیک و گوتیک به یک اندازه جالبند و او چندانکه به تشخیص اصیل از نااصل در همه ادوار دلبسته است به ارزیابی محاسن نسبی تظاهرات گوناگون حس زیبایی در ادوار مختلف توجه ندارد.
1-2-3-تمایز هنر و زیبایی
بیشتر اشتباهات ما درباره هنر از نداشتن وحدت نظر در استعمال کلمات هنر و زیبایی ناشی می شود، می توان گفت که ما فقط در سوء استعمال این کلمات وحدت نظر داریم. ما معمولاً چنین فرض می گیریم که هر آنچه زیباست، هنر است یا هنر کلیتاً زیباست و هر آنچه زیبا نیست و زشتی نفی هنر است، و این یکی دانستن هنر و زیبایی، اساس همه مشکلات ما را در درک هنر تشکیل می دهند، این فرض در موارد خاصی که هنر، زیبا نیست به صورت یک عامل بازدارنده ناخودآگاه عمل می کند، زیرا که هنر ضرورتاً همان زیبایی نیست.
آدمی در مباحث هنر و زیبایی، خود به منزله وسیله سنجش است ولی حتی اگر این ویژگی وجودش در ماهیت شیء که حس زیباپرستی را در وی برانگیخته هیچگونه تأثیری نداشته باشد، باز او نمی تواند ارزش مطلق زیبایی آن شیء را تعیین کند.
1-3-مفهوم هنر، هنرمند و اثر هنری
معنا و مفهوم هنر یک مقوله علمی و یا تجربی نیست که بتوان مستقل از ذهنیات و روحیات و حتی اهداف و آرمانهای فردی و اجتماعی به آن پرداخت و یا آنرا تعریف کرد.
هایدگر بزرگترین فیلسوف معاصر، به دنبال گذشت از متافیزیک و غلبه بر آن هنر را به معنای آشکارگی، دانایی و دیدن در کلی ترین معنای آن می داند و آنرا برتر از هر تولید و تخنه به شمار می آورد. ادراک از این در موقعیت بودن، از این آشکارگی همراه با نهانگری بر می آید. یعنی از آهنگ درگیری ما با چیزها. اما اثر ادبی و سایر شکلهای هنری نقش مهمی در ایجاد رابطه با آن آهنگ درگیری ایفا می کنند. اثر آشکارگی مناسبات هستی است. امکانات هستی را نمایان می کند. اثر با آفرینش جهان خود شیوه های دیگر بودن را می آزماید. اثر شیوه های گوناگون بودن آدمها، چیزها، آثار و امر مقدس را به هم می پیوندد. هنرمند سرچشمه اثر است و اثر سرچشمه هنرمند. هیچ یک بدون دیگری وجود ندارد. هنرمند در اثر هستی می یابد و اثر ساختار رخداد، جهان و هنرمند را می نمایاند. متقدم بر هر دوی اثر هنری و هنرمند چیزی وجود دارد که در نام هر دو نیز آمده است، هنر. به شیوه ای خاص و متمایز می شود گفت که هنر سرچشمه هر دوی اثر هنری و هنرمند است. پرسش از سرچشمه اثر، در واقع پرسیدن از گوهر هنر است. هنر از بررسی اثر دانسته می شود و اثر با دانستن گوهر هنر روشن می شود. دور تسلسلی که علیه منطق می نماید و ادراک معمولی خواهان رفع این دور است. در اثر هنری حقیقت یک دوران تاریخی آشکار می شود اما از سوی دیگر اثر شکل گیری حقیقت است.
مسأله مرکزی دیدگاه هایدگر این است که اثر هنری طرح جهانی تازه را می ریزد و در عین حال ریشه در خاک این جهان دارد. درست به همین دلیل اثر هنری شکل دهنده به حقیقتی تازه است. اثر فقط بیانگر محسوس حس ناشدنی نیست بلکه مهمتر از آن، آشکار کننده راز هستی است. این آشکارگی معنایی ناگفته نهفته و ناپیدا که خود از آشکارگی می گریزد و روشن کردن این نکته که مورد ناگفته و از گفتن پرهیز دارد، کار راستین اثر هنری است، خود هنر است.
منشاء هنر عبارتست از:
1) جایگاه زندگی جمعی و نیازها
2) نقش فرد
3) ایمان و شور مذهبی از ابتدای تاریخ.
غایت فلسفی هسر نیز عبارت است از اتصال به منشأ یا سرچشمه های وجود. هنر دارای غایات محدود یا اهداف فردی و اجتماعی دیگری نیز هست که جنبه تجربی و کاملاً علمی دارد. تعالی اجتماعی، بهزیستی و خوشبختی، صلح و صمیمیت، برادری و یگانگی، مهورزی و عطوفت، اتحاد و همبستگی، ارتقاء احساسات به خصوص احساس زیبایی شناسانه و … همه از اهداف کوچکتر در دل آن هدف بزرگتر هستند.
فایده هنر برای روح هنرمند این است که با علم به اینکه انسانهایی به اثر هنری او خواهند نگریست و رشد و کمال و یا سقوط آن انسانها در خود هنرمند نیز اثر خواهد کرد، همه استعدادهای مغزی و اعماق سطوح و روح خود را بکار می اندازد تا اثر و انگیزه تحول به رشد و کمال را به آن انسانها که خود جزئی از آنان می باشد، تحویل دهد. فایده هنر برای انسانهای تماشاگر در صورتیکه از اعماق روح هنرمند توصیف شده برآیند، فایده آب حیات بر حیات خواهد بود.
در مورد رابطه هنر با هنرمند و جامعه عقاید مختفی وجود دارد که در ضمن بیان کردن آنها موضع گیری اسلام در قبال این موضوع روشن می شود:
عقیده یکم: هنر بدان جهت که هنر است مطلوب است زیرا هنر کاشف از نبوغ و روشن کننده عشق آدمی است بر شهود واقعیات آنچنانکه باید باشند و هیچ قانونی و الگویی نباید برای هنر که ابراز کننده شخصیت هنرمند و نبوغ اوست وجود داشته باشد. هنر برای هنر یکی از عالیترین مواردی آزاری در عقیده و بیان است که مطلوبیت و فایده آن ثابت شده است.
شوپنهار مقام هنرمند را اینگونه توصیف می کند: هنر نه خواست است و نه بیانگری و به این اعتبار از این جهان دور است. من چیزهای این جهان را می خواهم، یعنی با آنها از رهگذر خواست(انرژی، فعل، کنش) رابطه می یابم و نه از راهی دیگر. هر چیز بیانی است از این خواست نهانی من، در مورد همه چیز وضع چنین است مگر در یک مورد، یک جاست که من از شر خواست، بهره جویی، سودطلبی، حقارت، غرور، درندگی و کشتار خلاصم و آن قلمرو هنر و زیبایی است. لحظه زیبایی شناسانه لحظه آزادی من است از خواست، لحظه ای که بیان تمایل من به این دنیا نیست لحظه آزادی.
هنر حرف آخر است. هنر سیمای هولناک زندگی را آشکار می کند. بر آن نقاب می نهد. هنرمند بیانگر زندگی است. در واقع هنرمند، این بشارتگر تازگیها همواره تنهاست. آنگاه که بر بلندی هستم خود را همیشه تنها می یابم. زرتشت چون به خانه می آید می گوید: این تنهایی، ای خانه من، تنهایی آوایت چه خوش و نوازشگر با من سخن می گوید. نزد تو همه گشادگی است و روشنی، اینجا ساعتها نیز نرمتر گام می گذارند.
1-3-2-اثر هنری
اثر هنری، محتوا و فرم
اثر هنری عبارت است از نقشی که متأثر از حساسیت است. (بدون دادن درس اخلاق …) صورت اثر هنری، شکل و آرایش اجزاء و جنبه مرئی آن اثر می باشد.
هربرت رید نقش را توازن توزیع شده می داند و می گوید: در توازن توزیع شده، اثر هنری دارای یک نقطه عطف است. وی همچنین معتقد است که علاوه بر ارزشهای صوری محض، ارزشهای روانشناختی هم وجود دارند. لیکن هنرمند نقاش یا پیکرساز و … به قسمت بسته بودن زبان، واکنش عاطفی را که نسبت به این اندیشه ها دارد انتقال می دهد.
جهانشاه پاکزاد اثر هنری را اینگونه تعریف می کند: یک اثرهنری از طرفی از لغات، اصوات، اشکال، رنگها یا احجام و فضاها تشکیل شده، از طرف دیگر حاوی موضوعی است که سعی در بیان آن دارد و شامل واقعیتهایی از زنگی تا امیال و آرزوهای هنرمند می گردد. بیننده یا شنونده یک اثر هنری، آنرا بصورت یک کل وحدت یافته و تجزیه پذیر می بیند، یعنی معجونی از محتوا و فرم. محتوا، موضوع، معنا و مفهومی است که در یک اثر هنری نهفته است و محتوا دارای خصلتی دو گانه است: عینی و ذهنی، فرم، ساختار، چگونگی و نحوه رشد محتوا و تجسد و بیان آن است. فرم می تواند دارای رنگ، شکل، اندازه، ساخت، پیکره جایگاه، جهت(وضع قرارگیری)، تعادل بصری(درجه سختی و نرمی) جنس، ساختار و …)
اثر هنری و مخاطب
یونگ می نویسد: گرچه میان اثر هنری و آفریننده اش روابط بس تنگاتنگی هست و رشته هایی ناگسستنی آنان را به یکدیگر می پیوندد، معهذا حقیقت این است که یکی نمی تواند مبین دیگری باشد. ذوق هنرمند با اثرش درست همچون نسبت مادری است با فرزندش. اثر از پاره زنانه وجود هنرمند شکل می گیرد و زاده می شود. یونگ می نویسد: اثر از ژرفای ناخودآگاه که قلمرو مادران است سربر می آورد. فرزند از آن دم که متولد می شود، زندگی مستقل خود را می یابد و در تکامل خویش با جهان، و با دیگران مناسبات خصوصی ای مستقل از مادر برقرار می کند.
1-4-دسته بندی هنر
هنرهای امروز همان شکل پروده هنرهای ابتدایی هستند که مرور زمان، الهام و قدرت و نبوغ هنرمندان طی دورانهای طولانی آنرا به درجه ای رسانده است که ما امروزه وارث آن هستیم. انسان برای سهولت کار خویش، رقص، ادبیات، موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی، تأتر و سینما را هنرهایی هفتگانه نام نهاده اند.
به طور کلی هنرها به دو دسته تقسیم می شوند:
هنرهای مصور یا پلاستیک مانند نقاشی، پیکرتراشی، معماری، و هنرهای مصوت(سمعی) یا فنوتیک مانند موسیقی و ادبیات.
مقدمه:
ایران کشوری با سابقه تمدن چند هزار ساله است که در مطالعه هر دوره تاریخی آن با شواهد بسیاری مبنی بر توجه به علم و دانش روبرو هستیم و از مدارس و مراکز علمی فراوانی که درحکم دانشگاه های امروزین بوده اند نشانی به دست آوریم. مدارسی که از لحاظ هنر معماری بی بدیل اند. چنین سابقه تمدنی و قدمت مدرسه سازی این پرسش را در ذهن متبادر می کند که چرا مدارس و دانشگاه های امروزین ما در فضای مناسبی قرار ندارند و چرا توان ساخت و سازه های مناسب و در خور، با عملکرد آن، جای خود را به بناهای بی روح و نامتناسب با کارکرد آن داده است و چرا در ساخت مدارس و دانشگاه ها کمتر به فضای پیرامونی و چشم اندازه های بنا توجه می شود و ده ها پرسش دیگر که همگی در ساخت و سازه های امروزین با بناهای گذشته خودمان و ساخت و سازه های امروز جهان به ذهن خطور می کند.
بی تردید این پرسش ها و نیز جای خالی چنین بناهایی در شهرهای با سابقه تمدن و تاریخ بیشتر نمایان می شود که می توان تمامی پرسش های فوق را در خصوص آن مطرح نمود.
مطلب قابل بیان دیگر آن است که پرسیده شود چرا در بسیاری از دانشکده های هنر و معماری در شهرهای مختلف ایران به ویژه آن شهرهایی که سابقه تاریخی دارند، دانشکده ها در ساختمانهای قدیمی و تاریخی شهر قرار دارند؟ آیا علت این کار ایجاد ذهنیت هنری در دانشجویان است؟ یا آن که این فضاها مناسب از بناهای امروزی هستند؟
جدای از ایجاد ذهنیت هنری در دانشجویان است؟ یا آن که این فضاها مناسب از بناهای امروزی هستند؟ جدای از ایجاد ذهنیت هنری برای دانشجویان که حتی می توان به شیوه های دیگری القاء می شود نمی توان از عدم تناسب این بناها که غالباً مسکونی بوده اند و حتی امروزه شیوه های زندگی و الگوی ساختمان سازی برای خانه نیز تغییر یافته است برای دانشکده معماری غفلت کرد این پایان نامه در صدد است با ارائه طراحی برای دانشکده هنر و معماری دانشگاه جای خالی این رشته را در این مجموعه وسیع نشان دهد. متأسفانه سنت چند مدرسه سازی در جامعه ایران سیر تکاملی خود را به خوبی طی نکرد و مدارس نظامیه ی آن روز که در واقع تعلیم و تربیت در سطوح عالیه ی جامعه را بر عهده داشت و تقریباً برابر با دانشگاه های دوره های بعدی بود تداوم یافت و باقی مانده آنها نیز یک سویه شده و تنها به مدارس علمیه تبدیل گشت و تعلیم و تربیت دیگر دروس در آنجا متروک گشت و حتی در دوره های از تاریخ ایران در این مکانها سخت گیری نیز نسبت به تدریس و یا آموزش برخی دروس از جمله حکمت و فلسفه ابراز شد. ایده آل جامعه آن بود که دانشگاه های امروزی در کنار نظامیه ها و در تداوم آنها پا به عرصه ی وجودی نهاد حال آن که معلم و تخته سیاه روبه روی حجم و در محور اصلی کلاس نیمکتهای در یک ردیف و پشت سر هم و دانشجویان رو به تخته سیاه و معلم متکلم الوحده همگی پیدایش برتر و تازه تر از نشستن های شانه به شانه و بحث و جدل های دسته جمعی به شمار آمد.
مدارس سنتی، دارای حیاط مرکزی، ایوانهای شرقی و غربی و گنبد خانه، حوض وضوی وسط و باغچه های دو طرف، اطراف حیاط، همگی به کناری گذاشته شود و جای خود را به اتاق های پشت سر هم در دو طرف راهروهای طویل و بی احساس داد. ساخت مدارس که زمانی شاهکارهای روز بود و هم اکنون نیز مورد ستایش واقع می شوند. متوقف شده و آموزش علم در بناهایی رواج یافت که به کلی با فرهنگ، بیگانه بود. تعارض فرهنگ و معلم از نخستین لحظه های آموختن. فرضیه ما آن است که اگر قرار است در نگرش های معماری تجدید نظری شود چه خوب است که این کار در دانشگاه آغاز شود. با این تصور که بیش از هر چند باید یک بنای مناسب با عملکرد هماهنگ با نوآوری ها و تکنیک ها و برای ایجاد دانشکده هنر و معماری در فضای دانشگاه ساخته شود. این پایان نامه در هشت فصل و یک مقدمه تنظیم شده است.
و….
فهرست مطالب:
عنوان درس
فصل اول: هنر
1-1- تعریف هنر 1
1-2-شناخت هنر 2
1-2-1-حس زیبایی 5
1-2-2-تعریف زیبایی 5
1-2-3-تمایز هنر و زیبایی 6
1-3-مفهوم هنر، هنرمند و اثر هنری 7
1-3-2-اثر هنری 10
1-4-دسته بندی هنر 11
1-5-ریشه هنر 13
1-6-اصول و ارکان هنر 16
1-7-هنر اجتماعی 18
1-7-1-هنر و ارتباط 18
1-7-2-وضعیت کنونی هنر ایران 20
1-8-نظریه هنرمندان 22
1-9-هنر از دید حکما و فلاسفه 23
فصل دوم: آموزش
2-1-تعلیم و تربیت 25
2-2-تعریف تدریس 25
2-3-انواع هدفهای تعلیم و تربیت 26
2-4-تابع و متغیر در تدریس 26
2-5-تدریس و روش 27
2-6-ارتباط یادگیری و روش تدریس 30
2-7-اصول تدریس خوب 32
2-8-آموزش و پرورش 35
2-9-هدف از آموزش 38
2-10-تأثیر آموزش بر فرهنگ 38
2-11-تأثیر فرهنگ بر جامعه 39
2-12-آموزش هنر 43
2-13-هنر اجتماعی و آموزش 47
2-14-آموزش عالی 48
2-15-اهداف منطقه ای کردن آموزش عالی 50
2-16-جمعیت دانشجویان کشور 51
2-17-جمعیت دانشجویان استان 51
2-18-پراکندگی دانشجویان آموزشی 54
فصل سوم: نهاد هنری
3-1- تعریف دانشگاه 55
3-2-تاریخ آموزش عالی در ایران 55
3-3-پیش از اسلام 56
3-4-دوران اسلامی 56
3-5-دوره معاصر 57
3-6-اولین دانشگاه جامع ایران 58
3-7-تاریخچه دارالفنون 59
3-8-دوران پهلوی دوم و توسعه 60
3-9-تاريخچه آموزش معماری در کرمان 61
3-10-تاریخچه دانشکده هنرهای زیبا 61
3-11-تاريخچه آموزش معماری در کرمان 63
فصل چهارم: بررسی نمونه ها
4-1-مدرسه معماری باهاوس 64
4-1-1-بررسی پلانهای مدرسه 71
4-1-2-معرفی بخشهای مختلف ساختمان 73
4-2-مدرسه معماری ندرلند در شهر رتردام 74
4-3-مدرسه هنر سنگاپور 77
4-4-دانشگاه معماری هاروارد 80
فصل پنجم: مطالعات زمینه
5-1-موقعیت جغرافیایی استان 81
5-2- شرایط آب و هوایی منطقه 81
5-3- ویژگیهای طبیعی استان 82
5-3-1-کوه ها 83
5-3-2- خـاک 84
5-4-منابع آب استان 85
5-4-1-قنـات 86
5-5-نوع اقلیم استان 87
5-6-بارندگی در استان کرمان 88
5-7-بادهای غالب 89
5-8-رطوبت 89
5-9-جغرافیای سیاسی 90
5-10-صنایع و معادن 90
5-11-نحوه گسترش شهر کرمان 92
5-12-فرم ساختمان در رابطه با اقلیم 92
5-13-اقليم گرم و خشك (ساختمان در اين اقليم) 93
فصل ششم: شناخت سایت
6-1-نقشه موقعیت سایت 97
6-2-عوامل موثر در انتخاب سایت 97
6-3-وضعیت طبیعی زمین 98
6-4-هندسه سایت 99
6-5-بررسی جهت گسترش سایت به بیرون 99
6-6-دسترسیهای سایت 100
6-7-کاربریهای همجوار سایت 101
6-8-کاربریهای محدوده سایت 102
فصل هفتم: مطالعات برنامه ریزی
7-1-تعاریف فضاها 103
7-2-بخش آموزش 103
7-2-1-فضای آموزش مطلوب 103
7-2-2-استاد 104
7-2-3-شاگرد 105
7-2-4-روش ها 105
7-2-5-ملاک های ارزیابی 105
7-2-6-محتوای آموزش 106
7-2-7-مکان آموزش 106
7-3-امکانات فضائی لازم 107
7-4-آموزش عملی ( آتلیه ها و کارگاهها ) 107
7-5-آتلیه نقشه کشی 109
7-6-کارگاههای چند منظوره 109
7-7-کارگاه طراحی و ساخت ماکت 109
7-8-مشخصات و ابعاد کارگاه ماکت 109
7-8-فضای خدماتی کارگاه و آتلیه 110
7-8-1-اتاق مربی 110
7-9-فضای آموزشی نظری 111
7-10-کارگاه طراحی پایه سطح یک 114
7-11-کارگاه نقاشی سطح یک 114
7-12-کارگاه نقاشی سطح یک 114
7-13-کارگاه نقاشی سطح دو 114
7-14-کارگاه نقاشی سطح دو 2 115
7-15-کارگاه عکاسی پایه 1 115
7-16-کارگاه عکاسی پایه 2 115
7-17-کارگاه تخصصی 1 115
7-18-کارگاه عکاسی تخصصی 115
7-19-فضاهای کمک آموزشی 116
7-19-1-کتابخانه تخصصی 116
7-20-قسمت تحقیقات 117
7-21-موقعیت فضاهای مورد نیاز 117
7-22-آمفی تئاتر وسالن اجتماعات 118
7-23-بخش طراحی کامپیوتری 119
7-24-آتلیه عکاسی 120
7-25-سایرفضاهای 120
7-26-قسمت اداری 120
7-26-1-بخش اداری دانشکده 121
7-27-کارگاههای کمک آموزشی 122
7-28-مشخصات عمومی کارگاهها 122
7-29-کارگاه ساختمان 123
7-30-کارگاه سفال و سرامیک 123
7-31-کارگاه چوب 124
7-32-کارگاه فلز 124
7-33-فضاهای خدماتی تسهیلاتی رفاهی 124
فصل هشتم: طراحی(پلان و سه بعدی)
8-1-اهداف طراحی دانشکده 136
منابع – 145
تصاویر رساله:
خرید آنلاین:
در پایان خرید ، لینک دانلود فایل نمایش داده می شود و به ایمیل شما ارسال خواهد شد. راهنمای خرید و دانلود فایلفرمت رساله: word
حجم فایل ها: 5 مگابایت
- برای مشاهده لیست رساله و مطالعات های معماری اینجا را کلیک نمائید.
- سفارش انجام رساله و طرح پذیرفته می شود.
- ایمیل های پشتیبانی : parsacad.com@gmail.com – info@parsacad.com
- رساله معماری با رساله معماری هم تبادل می شود و نیاز به خرید نیست.